گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴۰۹

رو به هر صحرا که بااین شور چون مجنون کنم
پایکوبان کوه را در دامن هامون کنم
خاکساری دست من کوتاه دارد ورنه من
می توانم خاکها د رکاسه گردون کنم
از ازل آورده با خود پختگی صهبای من
نیستم نارس که جادر خم چو افلاطون کنم
خشکی سودای من ابر بهار عالم است
هرکه زین دامان صحرا بگذرد مجنون کنم
بلبلان را چون توانم مست در گلزار دید
من که خواهم باغبان را از چمن بیرون کنم
من که می دانم سبکروحان عالم را ثقیل
یک جهان بد هضم را بر خود گوارا چون کنم
من که نتوانم بر آوردن ز پا خاررهش
خارخار عشق او را چون زدل بیرون کنم
از چه ناز سرو نارعنا کشم چون قمریان
من که صائب می توانم مصرعی موزون کنم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رو به هر صحرا که بااین شور چون مجنون کنم
پایکوبان کوه را در دامن هامون کنم
هوش مصنوعی: به هر سمت و سویی که بروم و با این احساس سرشار از عشق، مانند مجنون به شوق می‌رقصم و کوه‌ها را در دامن بیابان به حرکت درمی‌آورم.
خاکساری دست من کوتاه دارد ورنه من
می توانم خاکها د رکاسه گردون کنم
هوش مصنوعی: دستی که به خاکساری و فروتنی مشغول است، محدودیت‌هایی دارد، در غیر این صورت من توانایی دارم که خاک‌ها را در کاسه آسمان بچینم.
از ازل آورده با خود پختگی صهبای من
نیستم نارس که جادر خم چو افلاطون کنم
هوش مصنوعی: من از همان ابتدا به کمال و پختگی رسیده‌ام و مانند می نارس نیستم که بخواهم در ظرفی شبیه به کاسه‌ی افلاطون، این کمال را نشان دهم.
خشکی سودای من ابر بهار عالم است
هرکه زین دامان صحرا بگذرد مجنون کنم
هوش مصنوعی: افکار و خواسته‌های من مانند ابری است که در بهار بر روی دنیا می‌بارد. هر کس که از این محیط طبیعی و پر از زیبایی بگذرد، به جنون می‌افتد.
بلبلان را چون توانم مست در گلزار دید
من که خواهم باغبان را از چمن بیرون کنم
هوش مصنوعی: بلبل‌ها را چگونه می‌توانم در باغ گل بار دیگر سرمست ببینم وقتی که می‌خواهم باغبان را از چمن بیرون کنم؟
من که می دانم سبکروحان عالم را ثقیل
یک جهان بد هضم را بر خود گوارا چون کنم
هوش مصنوعی: من می‌دانم که روح‌های سبک‌بار و آزاد در جهان هستند، اما چگونه می‌توانم باری سنگین و نامناسب را که برایم سخت و دشوار است، بر دوش خود تحمل کنم؟
من که نتوانم بر آوردن ز پا خاررهش
خارخار عشق او را چون زدل بیرون کنم
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم عشق او را از دل بیرون کنم، مانند این است که خاری را از پایم بیرون بیاورم.
از چه ناز سرو نارعنا کشم چون قمریان
من که صائب می توانم مصرعی موزون کنم
هوش مصنوعی: چرا باید از زیبایی‌های دل‌انگیز و ظریف خود رنج ببرم؟ من، چون قمری، می‌توانم به راحتی شعری زیبا و موزون بسازم.