غزل شمارهٔ ۵۴۰۸
جذبه ای کوتا سر از زندان تن بیرون کنم
چند لنگر در ضمیر خاک چون قارون کنم
من که بر سر خاک می ریزم به دست دیگران
در جهان بیوفا طرح عمارت چون کنم
رهنمایی می کنم مرغان فارغبال را
گاه گاهی گر سر از کنج قفس بیرون کنم
تیره نتوان کرد آب زندگانی را به خاک
جان چه باشد تا نثار آن لب میگون کنم
نسبتی در خاکساری نیست با مجنون مرا
کز غبار خاطر خود طرح صد هامون کنم
من که پر در لامکان بی نیازی می زنم
حاش لله شکوه از ناسازی گردون کنم
آب در چشم غزال از آه گرم من نماند
با خمار نرگس میگون لیلی چون کنم
غیرت همکار بنددست و پای جرات است
می روم زین بزم تا پروانه را ممنون کنم
صائب از شرم سبکباری گذارد پا به کوه
کوه درد خویش را گر عرض بر مجنون کنم
غزل شمارهٔ ۵۴۰۷: برق آهی کو که رو در خرمن گردون کنمغزل شمارهٔ ۵۴۰۹: رو به هر صحرا که بااین شور چون مجنون کنم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جذبه ای کوتا سر از زندان تن بیرون کنم
چند لنگر در ضمیر خاک چون قارون کنم
هوش مصنوعی: تمایل و اشتیاقی دارم که از محدودیتهای جسم و دنیای مادی رها شوم و توانمندیهای درون خود را مانند ثروت قارون، به نمایش بگذارم.
من که بر سر خاک می ریزم به دست دیگران
در جهان بیوفا طرح عمارت چون کنم
هوش مصنوعی: من که بر سر خاک خودم با دستان دیگران زندگی میکنم، در این دنیای بیوفا چگونه میتوانم برای خودم بنایی بسازم؟
رهنمایی می کنم مرغان فارغبال را
گاه گاهی گر سر از کنج قفس بیرون کنم
هوش مصنوعی: گاهی اوقات به پرندگان آزاد راهنمایی می دهم، اگر سرشان را از گوشه قفس بیرون ببرم.
تیره نتوان کرد آب زندگانی را به خاک
جان چه باشد تا نثار آن لب میگون کنم
هوش مصنوعی: نمیتوانم زندگی را به خاک و تیرهروزی تبدیل کنم، زیرا برای من چه ارزی دارد که جان را فدای آن لبهای خوشنرمی کنم.
نسبتی در خاکساری نیست با مجنون مرا
کز غبار خاطر خود طرح صد هامون کنم
هوش مصنوعی: در خاکساری و تواضع، نسبتی با مجنون (لیلی) ندارم. من میتوانم با غبار ذهن خود،
چندین هامون (دریاچه) را به تصویر بکشم.
من که پر در لامکان بی نیازی می زنم
حاش لله شکوه از ناسازی گردون کنم
هوش مصنوعی: من که در بینهایی به آزادی و بینیازی دست یافتهام، هرگز از ناهماهنگیهای دنیا شکایت نمیکنم.
آب در چشم غزال از آه گرم من نماند
با خمار نرگس میگون لیلی چون کنم
هوش مصنوعی: آب چشمان غزال به خاطر آه دلسوز من خشک شده است. حالا با وجود نگاه خوابآلود و جذاب لیلی، چگونه میتوانم احساساتم را بیان کنم؟
غیرت همکار بنددست و پای جرات است
می روم زین بزم تا پروانه را ممنون کنم
هوش مصنوعی: غیرت دوستی من را به شدت تحت تاثیر قرار داده و باعث شده نتوانم آزادانه عمل کنم. بنابراین، از این جمع بیرون میروم تا از پروانه بابت محبتش سپاسگزاری کنم.
صائب از شرم سبکباری گذارد پا به کوه
کوه درد خویش را گر عرض بر مجنون کنم
هوش مصنوعی: صائب به خاطر شرم از سبکباری، پا به کوه گذاشت و اگر درد خود را برای مجنون بگویید، احساس میکند که این درد او را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد.

صائب