غزل شمارهٔ ۵۴۰۴
من نه آن نقشم که هر ساعت نگینی خوش کنم
چون نسیم خوش نشین هردم زمینی خوش کنم
چون سویدا از جهان با گوشه دل قانعم
نیستم تخمی که هر ساعت زمینی خوش کنم
در دلم چون تیر این پهلو نشینان می خلند
از خدنگ او مگر پهلو نشینی خوش کنم
هر کمان سست نبود در خور بازو مرا
می کشم ناز بتان تا نازنینی خوش کنم
می زند خون عقیق از شوق من جوش نشاط
می شود ازنامداران چون نگینی خوش کنم
نیست چون آب گهر نقل مکان در طالعم
قطره باران نیم هردم زمینی خوش کنم
حسن شهری مغز سودا را نمی آرد به جوش
می رویم تا لیلی صحرا نشینی خوش کنم
آه کز بی حاصلیها نیست در خرمن مرا
آنقدر حاصل که وقت خوشه چینی خوش کنم
زخم تیغ او کجا صائب نصیب من شود
خاطر خود از شکست آستینی خوش کنم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من نه آن نقشم که هر ساعت نگینی خوش کنم
چون نسیم خوش نشین هردم زمینی خوش کنم
هوش مصنوعی: من آنطور نیستم که هر لحظه تغییر کنم و ظاهری زیبا به خود بگیرم. مانند نسیمی که آرام و لطیف بر روی زمین مینشینم و همیشه احساس خوبی را منتشر میکنم.
چون سویدا از جهان با گوشه دل قانعم
نیستم تخمی که هر ساعت زمینی خوش کنم
هوش مصنوعی: وقتی در دنیای خاکی به دل آرامی نمیرسم، نمیتوانم درختی را بکاشتم که هر لحظه میوه خوشی بدهد.
در دلم چون تیر این پهلو نشینان می خلند
از خدنگ او مگر پهلو نشینی خوش کنم
هوش مصنوعی: در دلم مانند تیر، این هم نشینان در حال خندیدن هستند، مگر اینکه بتوانم هم نشینی خوشی داشته باشم.
هر کمان سست نبود در خور بازو مرا
می کشم ناز بتان تا نازنینی خوش کنم
هوش مصنوعی: هر کمان ضعیفی نتواند بار سنگین من را تحمل کند. من با ظرافت و ناز میکشم تا بتوانم دل نازک و لطیف معشوقم را شاد کنم.
می زند خون عقیق از شوق من جوش نشاط
می شود ازنامداران چون نگینی خوش کنم
هوش مصنوعی: از شوق و عشق من، همچون خون عقیق، جوش و خروش میکند و شادیام از نام بزرگان و مشهوران به اندازهای است که میخواهم به صورت نگینی زیبا درآیم.
نیست چون آب گهر نقل مکان در طالعم
قطره باران نیم هردم زمینی خوش کنم
هوش مصنوعی: آب و گهر به من میگویند که مانند آنها نمیتوانم در سرنوشتم جابجا شوم. من تنها یک قطره باران هستم که هر بار به زمین میافتد و به شادی نمیرسد.
حسن شهری مغز سودا را نمی آرد به جوش
می رویم تا لیلی صحرا نشینی خوش کنم
هوش مصنوعی: حسن شهر باعث نمیشود که عشق و دیوانگی من شعلهور شود. من تا زمانی که لیلی در صحرا را ملاقات کنم، پیش میروم و خوشحالی میکنم.
آه کز بی حاصلیها نیست در خرمن مرا
آنقدر حاصل که وقت خوشه چینی خوش کنم
هوش مصنوعی: آه، چون بی نتیجه است، در انبار من حاصل زیادی وجود ندارد که در زمان خوشهچینی بتوانم لذت ببرم.
زخم تیغ او کجا صائب نصیب من شود
خاطر خود از شکست آستینی خوش کنم
هوش مصنوعی: زخمی که از تیغ او میخورم، کجا برای من نصیب میشود؟ خود را به ماندن در این حال و وضع خوش میکنم، حتی اگر دلم شکسته باشد.

صائب