غزل شمارهٔ ۵۴
تنگدستی راست سازد نفسِ کجرفتار را
پیچ و تاب از وسعتِ ره میفزاید مار را
یک جو از دلدردِ دیدنهای رسمی برنداشت
پرسشِ ظاهر گرانتر میکند بیمار را
از سرِ خوانِ تهی سرپوش یک جانب کند
هر سبکمغزی که بر سر کج نهد دستار را
از نصیحت کجنهادان برنگردند از کجی
راست نتوان کرد چون مایل شود، دیوار را
در عذابم بس که چون آیینه از نادیدنی
آیهٔ رحمت شمارم سبزهٔ زنگار را
کرد یکسر را ادا در روزگارِ بختِ ما
بود هر خواب قضایی دولتِ بیدار را
بوی گل در عذرخواهی از چمن بیرون دوید
باغبان گر بست بر رویم درِ گلزار را
کرد از داغِ عزیزان سینهات را لالهزار
دوست میداری همان این عالمِ غدّار را
از صدف صد تشنهلب را سر به جانش میدهد
بحر اگر سیراب سازد ابرِ گوهربار را
آبِ کوثر جلوهٔ موجِ سرابی بیش نیست
در بیابانِ قیامت تشنهٔ دیدار را
برقرارِ دل بود صائب مدارِ دورِ عیش
نیست غیر از نقطهٔ دل مرکزِ این پرگار را
غزل شمارهٔ ۵۳: نالهٔ من میزند ناخن به دل ناهید راغزل شمارهٔ ۵۵: کجروی بال و پرِ سِیرَست بد کردار را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.