غزل شمارهٔ ۵۳۳
برسانید به خاک قدم یار مرا
که رسانید به جان این دل بیمار مرا
وقت نازک تر ازان موی میان گردیده است
می کنی رحمی اگر بر دل افگار مرا
زخمی غیرت خارم، ز چمن بیزارم
می گزد خنده گل بیشتر از خارمرا
عقده در کار من از غنچه دهان دگرست
ناخن گل نگشاید گره از کار مرا
شکوه از کوتهی بخت، گل بی دردی است
می رسد نیش ز خار سر دیوار مرا
گوهر قدر خود و قیمت من می شکنی
مبر ای چرخ فرومایه به بازار مرا
به سلم خاک مرا پیر مغان خشت زده است
که برون می برد از خانه خمار مرا؟
آنقدر صائب از اوضاع جهان دلگیرم
که غم از دل نبرد خنده دلدار مرا
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برسانید به خاک قدم یار مرا
که رسانید به جان این دل بیمار مرا
هوش مصنوعی: به خاک پای محبوبم برسانید، چرا که او جان و روح این دل بیمارم را به من هدیه داد.
وقت نازک تر ازان موی میان گردیده است
می کنی رحمی اگر بر دل افگار مرا
هوش مصنوعی: زمان طوری حساس و شکننده شده که اگر بخواهی، میتوانی بر دل غمگین من شفقت و نرمی نشان دهی.
زخمی غیرت خارم، ز چمن بیزارم
می گزد خنده گل بیشتر از خارمرا
هوش مصنوعی: زخمی که از غیرت و حسرت به من رسیده، من از چمن و زیبایی آن بیزارم. این خندهی گل برای من، بیشتر از زخمهای خار آزاردهنده است.
عقده در کار من از غنچه دهان دگرست
ناخن گل نگشاید گره از کار مرا
هوش مصنوعی: مشکل من از سخنان و نظرات دیگران ناشی میشود. هرچند برخی زیبا و دلنشین هستند، اما نمیتوانند به من در حل مسائل کمک کنند.
شکوه از کوتهی بخت، گل بی دردی است
می رسد نیش ز خار سر دیوار مرا
هوش مصنوعی: بهانه آوردن از بخت بد، مانند گلی است که دردی ندارد. این در حالی است که خارهایی از دیوار به من نیش میزنند.
گوهر قدر خود و قیمت من می شکنی
مبر ای چرخ فرومایه به بازار مرا
هوش مصنوعی: تو که ارزش و قیمت خود را میشکنی، ای چرخ بیارزش، مرا به بازار نبر.
به سلم خاک مرا پیر مغان خشت زده است
که برون می برد از خانه خمار مرا؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خاک من، که نمادی از زندگی و وجود من است، به وسیلهی پیر مغان، که نماد کسی است که به امور عرفانی و معنوی آگاه است، به نوعی محدود شده است. او با خشتهایی که بر روی این خاک میزند، به من یادآوری میکند که از حالت خماری و نشئگی خارج شوم و به سمت نیکی و روشنی بروم. در واقع، این شعر به کشمکش بین حالت خمار و حرکت به سوی آگاهی اشاره دارد.
آنقدر صائب از اوضاع جهان دلگیرم
که غم از دل نبرد خنده دلدار مرا
هوش مصنوعی: من به قدری از وضعیت دنیا ناراحتم که حتی خنده محبوبم هم قادر به فراموش کردن غصهام نیست.

صائب