غزل شمارهٔ ۵۳۲
تا دل از روی تو شد مطلع انوار مرا
چشم خورشید شود خیره ز رخسار مرا
بی نصیب است ز من دیده ظاهربینان
می توان یافت به نور دل بیدار مرا
هست بر خاطر من دیدن غمخوار گران
ورنه کوه غم او نیست به دل بار مرا
در سیه رویی ازان گشته ام انگشت نما
که سر آمد چو قلم عمر به گفتار مرا
چون کنم پیش طبیبان دگر دست دراز؟
ناز عیسی است گران بر دل بیمار مرا
از کف دست اگر موی برون می آید
می رسد دست به موی کمر یار مرا
سرو آزاد ترا دیده بدبین مرساد
که به هر جلوه کند تازه گرفتار مرا
حلقه ای می زنم از دور بر آن در صائب
باغبان گر ندهد راه به گلزار مرا
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا دل از روی تو شد مطلع انوار مرا
چشم خورشید شود خیره ز رخسار مرا
هوش مصنوعی: زمانی که دلم با جمال تو آشنا شد، چشمانم مانند خورشید، خیره و متعجب از زیبایی صورت تو شدند.
بی نصیب است ز من دیده ظاهربینان
می توان یافت به نور دل بیدار مرا
هوش مصنوعی: کسانی که فقط به ظاهر چیزها توجه میکنند، از من بهرهای نمیبرند. اما میتوانند روشنایی و حقیقت وجود من را با دل بیدار و روشن خود دریابند.
هست بر خاطر من دیدن غمخوار گران
ورنه کوه غم او نیست به دل بار مرا
هوش مصنوعی: به خاطر من دیدن کسی که دلش به حال من میسوزد، بسیار ارزشمند است و اگر نه، بار غم او برای من مثل کوه سنگین نیست.
در سیه رویی ازان گشته ام انگشت نما
که سر آمد چو قلم عمر به گفتار مرا
هوش مصنوعی: من به خاطر بدشانسی و چهره زشت خود، به عنوان فردی معیوب شناخته شدهام، زیرا عمرم به پایان رسیده و سخنهایم دیگر مورد توجه نیستند.
چون کنم پیش طبیبان دگر دست دراز؟
ناز عیسی است گران بر دل بیمار مرا
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم به پزشکان دیگر مراجعه کنم؟ محبت و دلسوزی عیسی برای من که بیمار هستم، بسیار ارزشمند و سنگین است.
از کف دست اگر موی برون می آید
می رسد دست به موی کمر یار مرا
هوش مصنوعی: اگر از کف دستم مویی بیرون بیفتد، به زودی دستم به موی کمر محبوبم خواهد رسید.
سرو آزاد ترا دیده بدبین مرساد
که به هر جلوه کند تازه گرفتار مرا
هوش مصنوعی: سرو بلند و زیبا تو را با چشمی بدبین مینگرد، که هر بار با زیبایی و جلوهای جدید، مرا به دام میاندازد.
حلقه ای می زنم از دور بر آن در صائب
باغبان گر ندهد راه به گلزار مرا
هوش مصنوعی: من دور باغ، حلقهای میزنم، اگر باغبان، اجازه ورود به گلزار را به من ندهد.

صائب