گنجور

غزل شمارهٔ ۵۲۶

آنچنان عشق تو بدخوی برآورد مرا
که تسلی به دو عالم نتوان کرد مرا
منم آن داغ که از صبح ازل پرورده است
در سراپرده دل، عشق جوانمرد مرا
تلخی مرگ به کامم می لب شیرین است
بس که کرده است جهان حادثه پرورد مرا
نیست اندیشه ام از خواب عدم، می ترسم
که فراموش شود چاشنی درد مرا
عرق غیرت پیشانی خورشیدم من
نفس صبح قیامت نکند سرد مرا
در بیابان توکل منم آن خار یتیم
که به صد خون جگر آبله پرورد مرا
گر چو خورشید به خود تیغ زنم معذورم
طرفی نیست درین عالم نامرد مرا
گل نچیدم به امید ثمر از یار و فلک
بازیی کرد که از هر دو برآورد مرا
بود هر ذره من در کف بادی صائب
سالها گشت فلک تا به هم آورد مرا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنچنان عشق تو بدخوی برآورد مرا
که تسلی به دو عالم نتوان کرد مرا
هوش مصنوعی: عشق تو به قدری در وجودم تأثیر گذاشته که هیچ چیزی در این دنیا و آن دنیا نمی‌تواند آرامش‌ام دهد.
منم آن داغ که از صبح ازل پرورده است
در سراپرده دل، عشق جوانمرد مرا
هوش مصنوعی: من آن احساسی هستم که از آغاز زمان در قلبم شکل گرفته است، عشقی که جوانمردی و شجاعت را در وجودم به وجود آورده.
تلخی مرگ به کامم می لب شیرین است
بس که کرده است جهان حادثه پرورد مرا
هوش مصنوعی: تلخی مرگ برای من چندان سخت نیست، چرا که این دنیا با حوادث و اتفاقاتش مرا به شکل خاصی پرورش داده است.
نیست اندیشه ام از خواب عدم، می ترسم
که فراموش شود چاشنی درد مرا
هوش مصنوعی: فکر نمی‌کنم از خواب ناپایداری، نگرانم که درد و رنجی که دارم فراموش شود.
عرق غیرت پیشانی خورشیدم من
نفس صبح قیامت نکند سرد مرا
هوش مصنوعی: من با غیرت و شجاعت خود، همانند پیشانی خورشید می‌درخشم و هیچ‌گاه نمی‌گذارم که صبح قیامت به من لطمه بزند یا مرا دلسرد کند.
در بیابان توکل منم آن خار یتیم
که به صد خون جگر آبله پرورد مرا
هوش مصنوعی: در بیابان، من به مانند خار یتیمی هستم که با تمام سختی‌ها و زخم‌ها، زندگی‌ام را ادامه داده‌ام و در سختی‌ها رشد کرده‌ام.
گر چو خورشید به خود تیغ زنم معذورم
طرفی نیست درین عالم نامرد مرا
هوش مصنوعی: اگر مانند خورشید با تمام قدرت به خود آسیب بزنم، در این دنیا کسی نیست که مرا سرزنش کند.
گل نچیدم به امید ثمر از یار و فلک
بازیی کرد که از هر دو برآورد مرا
هوش مصنوعی: من از یار امید ثمر نداشتم و گل نچیدم، اما مشکلاتی از سوی آسمان پیش آمد که مرا از هر دو طرف ناامید کرد.
بود هر ذره من در کف بادی صائب
سالها گشت فلک تا به هم آورد مرا
هوش مصنوعی: هر ذره از وجود من مانند ذره‌ای در دست باد بود، سال‌ها زمان گذشت تا آسمان من را به هم رساند و به من وصل کرد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۲۶ به خوانش عندلیب