غزل شمارهٔ ۵۲
از عِذارِ او بپوشان دیدهٔ امید را
تکمه از شبنم مکن پیراهنِ خورشید را
در بهشتِ عافیت افتادم از بی حاصلی
شد حصاری بی بری از سنگِ طفلان بید را
نورِ معنی میدرخشد از جبینِ لفظِ من
بالِ خفاشی چه ستاری کند خورشید را
جام را بهر تُنُکظرفان به دور انداخته است
هیچ حقّی نیست بر دریاکشان جمشید را
چون دلِ شب می زنم صائب بر آهنگِ فغان
میکشانم بر زمین از آسمان ناهید را
غزل شمارهٔ ۵۱: نیست حاجت دیدهبان حسنِ عتابآلود راغزل شمارهٔ ۵۳: نالهٔ من میزند ناخن به دل ناهید را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از عِذارِ او بپوشان دیدهٔ امید را
تکمه از شبنم مکن پیراهنِ خورشید را
هوش مصنوعی: چهره زیبای او به قدری جذاب است که حقیقتاً نباید به آن دل ببندد؛ بهعلاوه، نباید به زیباییهای گذرا و کمارزش مانند شبنم، لباس دلپذیر و درخشان خورشید را فدای آن کرد.
در بهشتِ عافیت افتادم از بی حاصلی
شد حصاری بی بری از سنگِ طفلان بید را
هوش مصنوعی: در زندگی راحت و آرامش به دام افتادم و از بیثمری و عدم نتیجهگیری، محاصرهای برای خود درست کردم که مانند دیواری از سنگهای نرم و بیارزش است.
نورِ معنی میدرخشد از جبینِ لفظِ من
بالِ خفاشی چه ستاری کند خورشید را
هوش مصنوعی: معنای نهفته در کلام من مانند نوری درخشان است که از واژههایم نمایان میشود. این در حالی است که مانند بالهای خفاش، توانایی آن را دارم که حتی خورشید را تحتالشعاع قرار دهم.
جام را بهر تُنُکظرفان به دور انداخته است
هیچ حقّی نیست بر دریاکشان جمشید را
هوش مصنوعی: جام را به خاطر کاسههای سبکوزن دور انداختهاند. هیچ حقی بر دریاکنان جمشید وجود ندارد.
چون دلِ شب می زنم صائب بر آهنگِ فغان
میکشانم بر زمین از آسمان ناهید را
هوش مصنوعی: زمانی که شب به اوج خود میرسد، من با صدای ناله، ناهید (سیاره زهره) را به زمین میکشانم و به آهنگ فریادهای خود میافزایم.