گنجور

غزل شمارهٔ ۵۱

نیست حاجت دیده‌بان حسنِ عتاب‌آلود را
دور باش از خود بود حسن حجاب‌آلود را
پشت این تیغِ سیه‌تاب است از دم تیزتر
کیست بیند خیره آن مژگانِ خواب‌آلود را
نوشِ خالص را بوَد در چاشنی آماده‌ نیش
لذتِ دیگر بود لطفِ عتاب‌آلود را
در مذاقش شیشهٔ خشک است آبِ زندگی
هر که بوسیده است لبهای شراب‌آلود را
می‌چکد آب (از) خطِ ریحانِ آن آتش‌عذار
گر‌چه باران نیست ابرِ آفتاب‌آلود را
تن به اقرارِ گناهِ کرده ده، آسوده شو
چند گویی عذرهای اضطراب‌آلود را
پردهٔ غفلت شود از خوابگاهِ نرم بیش
کی کند بیدار دامن پایِ خواب‌آلود را
راهِ ناهموار را سوهان بود آهستگی
پا به سنگ آید ز همواری شتاب‌آلود را
می‌کند کوته زبانِ لاف را روشندلی
کم بود پرتو چراغِ ماهتاب‌آلود را
دیدهٔ پاک است صائب شرطِ اربابِ نظر
چند بر مصحف نهی دستِ شراب‌آلود را؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1395/01/11 10:04
محسن شفیعی

بیت سوم مصراع اول
نوش خالص را بود در چاشنی آماده نیش
مطابق چاپ محمد قهرمان