غزل شمارهٔ ۵۰۸۸
نریزد اگر آب لطف از جمالش
بسوزد دو عالم ز برق جلالش
مه نو به ناخن زمین می خراشد
ز شرم دوابروی همچون هلالش
کشیده است سر در گریبان سوزن
دم عیسی از شرم لطف مقالش
ز معموره لامکان گرد خیزد
چو درخانه رم نشیند غزالش
سپندی که ازآتش او گریزد
به صد چشم، مجمر بگرید به حالش
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نریزد اگر آب لطف از جمالش
بسوزد دو عالم ز برق جلالش
هوش مصنوعی: چنانچه آب محبت از زیبایی او نریزد، جلال او چنان درخششی دارد که دو جهان را میسوزاند.
مه نو به ناخن زمین می خراشد
ز شرم دوابروی همچون هلالش
هوش مصنوعی: ماه نو با ناخنهایش بر سطح زمین میخراشد، در حالی که از زیبایی ابروان هلالیاش شرمنده است.
کشیده است سر در گریبان سوزن
دم عیسی از شرم لطف مقالش
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن حالتی از خجالت و فروتنی در برابر لطف و رحمت میپردازد. گویی سر سوزن در عرق شرم و احترام پنهان شده است، زیرا عظمت و لطافت سخن عیسی (به عنوان نمادی از کمال و محبت) آنقدر زیاد است که باعث شده حتى کوچکترین موجودات نیز احساس کوچکی و خجالت کنند. در واقع، اشاره به عظمت و تاثیرگذاری سخنان و رفتارهای نیکو دارد.
ز معموره لامکان گرد خیزد
چو درخانه رم نشیند غزالش
هوش مصنوعی: زمانی که غزالی در خانهای آرام و بیدغدغه نشسته باشد، از جای خود برخاسته و به دنیای وسیع و زیبا میرود.
سپندی که ازآتش او گریزد
به صد چشم، مجمر بگرید به حالش
هوش مصنوعی: اگر خاکستر از حرارت آتش بگریزد و به حالت دلسوزی به زمین بیفتد، چه حالتی خواهد داشت!