گنجور

غزل شمارهٔ ۵۰۸۷

در دل اثر از تیغ کند زخم زبان بیش
صد پیرهن ازتن بود آزردن جان بیش
از جنبش مهدست گرانخوابی اطفال
از زلزله شد غفلت ابنای زمان بیش
با حرص محال است که اندازه شود جمع
پیوسته بود لقمه موران ز دهان بیش
از قامت خم رفت دل و دست من از کار
از حلقه شدن گرچه شود زورکمان بیش
چون دام در خاک سراپای بود چشم
گردد ز لحد چشم حریصان نگران بیش
مانع نشود طول امل خرده جان را
از موج شود بال و پر ریگ روان بیش
بیهوشی دولت شود از باده دو بالا
در جوش بهاران شود این خواب گران بیش
بی برگ نترسد ز شبیخون حوادث
لرزد دل برگ از نفس سرد خزان بیش
از بی گهری دست صدف شد کف سایل
از ریزش دندان شود اندیشه نان بیش
از پرورش دل همه مشغول به جسمند
از آینه دارند غم آینه دان بیش
در فصل خزان برگ به صد رنگ برآید
درپیر بود حسرت الوان ز جوان بیش
از مزد شود سختی هرکار گوارا
حمال ببالد به خود از بار گران بیش
از خصم برونی است بتر خصم درونی
ازخواب حذر می کند از گرگ شبان بیش
از دشمن بیگانه اگر خلق هراسند
صائب کند اندیشه ز اخوان زمان بیش

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در دل اثر از تیغ کند زخم زبان بیش
صد پیرهن ازتن بود آزردن جان بیش
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که زخم زبانی که می‌زند، عمیق‌تر و دردناک‌تر از زخم جسمی است. حتی اگر کسی چندین بار آسیب ببیند، این زخم‌های عاطفی و روانی می‌تواند بیشتر از جراحت‌های فیزیکی آزاردهنده باشد. در واقع، کلمات زهرآگین می‌توانند به زندگی و روح انسان آسیب بیشتری بزنند تا آسیب‌های بدنی.
از جنبش مهدست گرانخوابی اطفال
از زلزله شد غفلت ابنای زمان بیش
هوش مصنوعی: جنبش مهد، خواب عمیق اطفال را بر هم زد و زلزله‌ای که ناهنجاری‌های این دوران را نشان می‌دهد، موجب غفلت مردم زمانه شد.
با حرص محال است که اندازه شود جمع
پیوسته بود لقمه موران ز دهان بیش
هوش مصنوعی: با حرص و ولع نمی‌توان به اندازه رسید، همان‌طور که لقمه‌های موریانه در دهانش همواره بیشتر از آن چیزی است که می‌تواند بخورد.
از قامت خم رفت دل و دست من از کار
از حلقه شدن گرچه شود زورکمان بیش
هوش مصنوعی: دل و دست من به خاطر غم و اندوه از کار افتاده‌اند، حتی اگر حلقه‌ی عشق قوی‌تر شود.
چون دام در خاک سراپای بود چشم
گردد ز لحد چشم حریصان نگران بیش
هوش مصنوعی: وقتی که انسان در خاک قرار می‌گیرد، چشم حریصان به او خیره می‌شود و به دنبال آن هستند که از او بهره‌برداری کنند.
مانع نشود طول امل خرده جان را
از موج شود بال و پر ریگ روان بیش
هوش مصنوعی: نگذار که آرزوهای پیاپی و طولانی‌مدت، مانع از پرواز رویاها و تلاش‌هایت شود، چرا که می‌توانی با وجود چالش‌ها و موانع، به حقیقت و راحتی برسی.
بیهوشی دولت شود از باده دو بالا
در جوش بهاران شود این خواب گران بیش
هوش مصنوعی: در حال مستی، حالت خوشی به وجود می‌آید و سرمستی به قدری زیاد می‌شود که به خواب سنگینی فرو می‌رویم، و این خواب در فصل بهار به اوج خود می‌رسد.
بی برگ نترسد ز شبیخون حوادث
لرزد دل برگ از نفس سرد خزان بیش
هوش مصنوعی: درخت بی‌برگ از حمله ناگهانی حوادث نمی‌ترسد، اما دل برگ به خاطر نفس سرد پاییز می‌لرزد.
از بی گهری دست صدف شد کف سایل
از ریزش دندان شود اندیشه نان بیش
هوش مصنوعی: در اثر بی‌توجهی و بی‌حرمتی، صدف دیگر به زیبایی قبل نیست و دندان‌ها که نشانگر قدرت و قوام هستند، در این حال به فکر تامین نان و معیشت فرو رفته‌اند.
از پرورش دل همه مشغول به جسمند
از آینه دارند غم آینه دان بیش
هوش مصنوعی: همه مشغول پرورش جسم خود هستند و کمتر به دل و روح خود توجه می‌کنند، در حالی که غم و اندوه در نگاهشان وجود دارد، مانند اینکه در آینه به جای دیدن خود، تنها غم را می‌بینند.
در فصل خزان برگ به صد رنگ برآید
درپیر بود حسرت الوان ز جوان بیش
هوش مصنوعی: در فصل پاییز، برگ‌ها به رنگ‌های مختلف و زیبایی درمی‌آیند، ولی فردی که سن و سالش بالا رفته، به یاد روزهای جوانی و زیبایی‌های آن حسرت می‌خورد.
از مزد شود سختی هرکار گوارا
حمال ببالد به خود از بار گران بیش
هوش مصنوعی: هر کاری که مزد خوبی داشته باشد، سختی‌ها و دشواری‌هایش نیز آسان به نظر می‌رسد. حتی یک بارکش هم به خاطر بار سنگینی که به دوش دارد، احساس افتخار می‌کند.
از خصم برونی است بتر خصم درونی
ازخواب حذر می کند از گرگ شبان بیش
هوش مصنوعی: شخص باید از دشمنان درون خود که خطرناک‌تر از دشمنان بیرونی هستند، مراقب باشد. او باید مانند شبانی باشد که از خوابیدن نمی‌تواند، زیرا ممکن است گرگ‌ها به او حمله کنند.
از دشمن بیگانه اگر خلق هراسند
صائب کند اندیشه ز اخوان زمان بیش
هوش مصنوعی: اگر مردم از دشمن بیگانه بترسند، صائب به این فکر می‌کند که زمانه به دوستان خود نیز بی‌اعتماد است.