گنجور

غزل شمارهٔ ۵۰۸۶

جز چشم توای شوخ جانهاست فدایش
بیمار ندیدم که توان مرد برایش
ازحلقه به زنجیر محال است رسد نقص
کوتاه نگردد به گره زلف رسایش
دربسته نازست سراپرده محمل
بیرون مرو ازراه به آواز درایش
هر سو که رود، در حرم کعبه کند سیر
آن را که بود ازدل خود قبله نمایش
بر هرکه فتد پرتو خورشید قناعت
دل تیره کند سایه اقبال همایش
هرعقده مشکل که به ناخن نگشاید
از آه سحرگاه بود عقده گشایش
چون عضو ز جا رفته، شود هرکه مسافر
بسیار خورد خون که فتد باز به جایش
ازگوشه عزلت چه ضرورست برآید؟
صائب که زند موج پریزاد، سرایش

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جز چشم توای شوخ جانهاست فدایش
بیمار ندیدم که توان مرد برایش
هوش مصنوعی: در میان همهٔ زیبایی‌ها، تنها چشمان تو هستند که به دل آدمی اثر می‌گذارند و جان او را به تسخیر درمی‌آورند. در دنیای عشق، بیماری‌ای مانند عشق تو را نمی‌توان یافت که کسی را به این اندازه وادار به فدار کردن جانش کند.
ازحلقه به زنجیر محال است رسد نقص
کوتاه نگردد به گره زلف رسایش
هوش مصنوعی: از این دایره امکان ندارد که به زنجیر تبدیل شود، نواقص هرگز کوتاه نمی‌شوند و نمی‌توانند به گره‌های موهای زیبایش برسند.
دربسته نازست سراپرده محمل
بیرون مرو ازراه به آواز درایش
هوش مصنوعی: درباره‌ی زیبایی‌های یک شخص خاص صحبت می‌کند که آنقدر زیبا و دلرباست که نباید او را از نزدیک دید، زیرا هر صدای او دل را بیشتر می‌رباید و جذاب‌تر می‌شود. به همین دلیل، بهتر است از فاصله‌ای به او نگاه کرد و از زیبایی‌اش لذت برد، تا خطری برای دل ایجاد نشود.
هر سو که رود، در حرم کعبه کند سیر
آن را که بود ازدل خود قبله نمایش
هوش مصنوعی: به هر جایی که برود، در حرم کعبه گردش می‌کند. کسی که دلش قبله و نقطه هدفش را مشخص کرده باشد.
بر هرکه فتد پرتو خورشید قناعت
دل تیره کند سایه اقبال همایش
هوش مصنوعی: هر کس که از نور خورشید قناعت بهره‌مند شود، دلش دیگر غمگین نمی‌شود و سایهٔ شانس و خوشبختی بر او می‌تابد.
هرعقده مشکل که به ناخن نگشاید
از آه سحرگاه بود عقده گشایش
هوش مصنوعی: هر مسئله‌ای که با تلاش و کوشش به نتیجه نرسد، فقط در سحرگاه و با ناله‌های دل می‌تواند گشایش یابد.
چون عضو ز جا رفته، شود هرکه مسافر
بسیار خورد خون که فتد باز به جایش
هوش مصنوعی: وقتی که یک عضو از بدن به دور از جای خود باشد، هر کسی که زیاد سفر کند و خونریزی کند، ممکن است دوباره به جای خود برگردد.
ازگوشه عزلت چه ضرورست برآید؟
صائب که زند موج پریزاد، سرایش
هوش مصنوعی: در دنیای تنهایی و انزوای خود چه نیازی به خروج از آن وجود دارد؟ زیرا مانند موجی دریا، زیبایی و لطافت خود را به نمایش می‌گذارد و حیرت‌انگیز است.

حاشیه ها

1396/03/30 06:05
مصطفا گلیاری

در مصرع اول کلمه «که» قبل از «جانها» از قلم افتاده
درستش اینه:
جز چشم تو ای شوخ که جانهاست فدایش
جایی دیگه هم دیدم که اینطور منتشر شده:
جز چشم سیاه تو که جانهاست فدایش