غزل شمارهٔ ۵۰۸۲
شد سرمه سویدای دل از نور جمالش
ای وای اگر تیغ کشد برق جلالش
چون مور، دل خام طمع بال برآورد
تا شد زته زلف عیان دانه خالش
خط بر سر رعنایی شمشاد کشیده است
هر چند که بیش از الفی نیست نهالش
چون آینه آن کس که ز صاحب نظران شد
درکوچه و بازار بود صحبت حالش
در پوست نگنجد گل از اندیشه شادی
غافل که شکرخند بود صبح زوالش
رنگین سخن آن به که بسازد به خموشی
طاوس همان به که نبیند پروبالش
چون بر سر گفتار رود خامه صائب
دیوانه شود بوی گل از لطف مقالش
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شد سرمه سویدای دل از نور جمالش
ای وای اگر تیغ کشد برق جلالش
هوش مصنوعی: چشمهای من پر از غم و اندوه است که از زیبایی او به سرمه تبدیل شده است. ای کاش اگر زیباییاش درخشید، آن را با تیغی برنده قطع نکند!
چون مور، دل خام طمع بال برآورد
تا شد زته زلف عیان دانه خالش
هوش مصنوعی: مانند موری که دلش هوس پرواز دارد، وقتی که زلفی از چهره نمایان میشود، به دنبال دانهای میگردد.
خط بر سر رعنایی شمشاد کشیده است
هر چند که بیش از الفی نیست نهالش
هوش مصنوعی: خطی زیبا بر سر دختر جوانی مانند شمشاد نقش بسته است، هرچند که او بیشتر از یک حرف الف نیست و هنوز جوان و نوپا است.
چون آینه آن کس که ز صاحب نظران شد
درکوچه و بازار بود صحبت حالش
هوش مصنوعی: آن کس که در میان مردم و در محیط زندگی خود حرمت و اعتبار دارد، مانند آینهای است که حال و رفتار او برای دیگران نمایان است.
در پوست نگنجد گل از اندیشه شادی
غافل که شکرخند بود صبح زوالش
هوش مصنوعی: اگر کسی به شادیاش فکر نکند، مانند این است که گل در پوست خود جا نمیشود؛ چون صبح دلتنگی و غم، به مانند خنده شیرین، او را تحت تأثیر قرار میدهد.
رنگین سخن آن به که بسازد به خموشی
طاوس همان به که نبیند پروبالش
هوش مصنوعی: بهتر است در مواقعی که لازم نیست چیزی گفته شود، سکوت کرد. گاهی از خودنمایی بیجا بهتر است که در آرامش و خاموشی بمانیم، همانطور که طاوس زیبا با پروبالش در جایی پنهان میماند تا دیده نشود.
چون بر سر گفتار رود خامه صائب
دیوانه شود بوی گل از لطف مقالش
هوش مصنوعی: وقتی که قلم صائب به سخن میآید، دیوانه میشود و همچنان که بوی گل از زیبایی کلامش به مشام میرسد.