غزل شمارهٔ ۵۰۸۱
شوخی که مرا هست تمنای وصالش
وحشی تر از آهوی رمیده است خیالش
چشم و دل من تشنه حسنی است که از لطف
در آینه و آب نیفتاده مثالش
هر چند که گیرنده بود خون شهیدان
چون لاله بود داغدل از چهره آلش
گردید مه عید مرا ناخنه چشم
تا چشم من افتاد به ابروی هلالش
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شوخی که مرا هست تمنای وصالش
وحشی تر از آهوی رمیده است خیالش
هوش مصنوعی: آرزویم برای دیدن او از دیوانگی و شوق بیشتری برخوردار است و در واقع این تمنا از خود او فراریتر و ناپایدارتر است.
چشم و دل من تشنه حسنی است که از لطف
در آینه و آب نیفتاده مثالش
هوش مصنوعی: چشم و دل من به زیبایی خاصی longing دارند که شبیه آن در آینه و آب منعکس نشده است.
هر چند که گیرنده بود خون شهیدان
چون لاله بود داغدل از چهره آلش
هوش مصنوعی: هرچند که خون شهیدان مانند لالهای است که در زمین جای گرفته، اما با این حال این داغ سنگینی بر دل خانواده آنها باقی مانده و درد و اندوهی عمیق ایجاد کرده است.
گردید مه عید مرا ناخنه چشم
تا چشم من افتاد به ابروی هلالش
هوش مصنوعی: در عید، وقتی که به ماه نگاه کردم، جذابیت ابروهای هلالیاش باعث شد که تمام توجه من را جلب کند.