غزل شمارهٔ ۵۰۸
تا به حدی است لطافت رخ پرتابش را
که عرق داغ کند لاله سیرابش را
تا به دامان قیامت نشود چشمش خشک
یک نظر هر که ببیند گل سیرابش را
وحشت از صحبت مجنون نکند چشم غزال
می توان یافت گرفته است رگ خوابش را
گر فتد راه به دریای دلم طوفان را
حلقه گوش کند حلقه گردابش را
کعبه و بتکده بی جلوه مستانه یار
آسیایی است که انداخته اند آبش را
جوهر آن مژه صائب زره زیر قباست
این چنین ساده مبین تیغ سیه تابش را
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا به حدی است لطافت رخ پرتابش را
که عرق داغ کند لاله سیرابش را
هوش مصنوعی: لطافت چهرهاش به حدی است که میتواند حتی عرق داغ را از لاله سیراب کند.
تا به دامان قیامت نشود چشمش خشک
یک نظر هر که ببیند گل سیرابش را
هوش مصنوعی: هر کسی که گل سیراب را میبیند، تا زمانی که چشمانش به قیامت نرسیده و خشک نشده، باید آن را در آغوش بگیرد و از زیباییاش لذت ببرد.
وحشت از صحبت مجنون نکند چشم غزال
می توان یافت گرفته است رگ خوابش را
هوش مصنوعی: چشم غزال از ترس صحبتهای مجنون دیگر نمیتواند آرام بماند، زیرا احساساتش به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و به دقت به حال و خیال او توجه دارد.
گر فتد راه به دریای دلم طوفان را
حلقه گوش کند حلقه گردابش را
هوش مصنوعی: اگر راهی به دل پر از احساس من پیدا شود، طوفان نیز به خود مشغول میشود و گرداب آن در گوش من به صدا در میآید.
کعبه و بتکده بی جلوه مستانه یار
آسیایی است که انداخته اند آبش را
هوش مصنوعی: کعبه و معبد بتها بدون زیبایی و جذابیت یار مست، مانند آسیایی است که آبش را ریختهاند.
جوهر آن مژه صائب زره زیر قباست
این چنین ساده مبین تیغ سیه تابش را
هوش مصنوعی: مژهی زیبا و پرمعنا در حقیقت در زیر لباس مخفی شده است، پس نباید فقط به سادگی آن توجه کرد، زیرا این مژه مانند تیغی است که دقت و درخشش خاصی دارد.

صائب