غزل شمارهٔ ۵۰۶۶
چون ماهیان زفلس مده عرض مال خویش
محضر مکن درست به خون حلال خویش
تا کی توان به خرقه صد پاره بخته زد؟
یک بخته هم بزن به دهان سؤال خویش
معراج اعتبار مقام قرار نیست
چون آفتاب سعی مکن درزوال خویش
از عالم وجود سبکبار می رود
پیش از رحیل هرکه فرستاد مال خویش
یوسف ز کاروان تو غارت رسیده ای است
معمور کن جهان ز زکات جمال خویش
آفت کم است مردم پوشیده حال را
صائب برون میار سر از زیر بال خویش
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون ماهیان زفلس مده عرض مال خویش
محضر مکن درست به خون حلال خویش
هوش مصنوعی: مثل ماهیها از زباله و کثافت دوری کن و مال و داراییات را برای مردم به نمایش نگذار. باید محضرت با دست پاک و حلال باشد.
تا کی توان به خرقه صد پاره بخته زد؟
یک بخته هم بزن به دهان سؤال خویش
هوش مصنوعی: تا چند میتوان به خودتان زحمت داد و در عذاب بود؟ یک بار هم که شده، پاسخ سوالاتتان را بیابید.
معراج اعتبار مقام قرار نیست
چون آفتاب سعی مکن درزوال خویش
هوش مصنوعی: افزایش مقام و اعتبار تو مثل صعود به آسمان نیست. سعی نکن که دیگری را زیر سایه افکنی و خود را کوچک کنی مانند خورشید که هیچگاه ناپدید نمیشود.
از عالم وجود سبکبار می رود
پیش از رحیل هرکه فرستاد مال خویش
هوش مصنوعی: هر کسی که قبل از مرگش از دنیا، مال و دارایی خود را برای دیگران میفرستد، یعنی از این دنیا به راحتی میرود و هیچ باری بر دوش او نیست.
یوسف ز کاروان تو غارت رسیده ای است
معمور کن جهان ز زکات جمال خویش
هوش مصنوعی: یوسف از کاروان تو جدا شده و حالا به یک فرصت خوب تبدیل شده است. حالا جهان را با زیباییها و هنرهای خود پر رونق کن.
آفت کم است مردم پوشیده حال را
صائب برون میار سر از زیر بال خویش
هوش مصنوعی: آفت کم است، کسانی که حالشان را پنهان میکنند. صائب، سر خود را از زیر بال خود بیرون نیاور.
حاشیه ها
1402/01/13 10:04
جهن یزداد
تا کی توان به خرقه صد پاره بخیه زد
یک بخیه هم بزن به دهان سوال خویش