گنجور

غزل شمارهٔ ۵۰۶۵

سر سبز آن که سعی کنددر هلاک خویش
چیندچو سرو دامن همت ز خاک خویش
هرکس نداشت زنده شبی رابرای دوست
درزندگی نبرد چراغی به خاک خویش
ازدشمن غیور تنزل نمی کنم
در دیده سپهر زنم مشت خاک خویش
جرأت به تیزدستی من فخر می کند
ازکوهکن دلیر ترم در هلاک خویش
آن زلف همچو دام، که عمرش دراز باد
هرگز نکرد یاد اسیران خاک خویش
عاشق چرا امید نبندد به عشق پاک؟
شبنم عزیز باغ شد از چشم پاک خویش
صائب نیم ز تنگی دل غنچه سان ملول
چون گل شکفته ام ز دل چاک چاک خویش

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر سبز آن که سعی کنددر هلاک خویش
چیندچو سرو دامن همت ز خاک خویش
هوش مصنوعی: آن کسی که به تلاش و کوشش خود ادامه می‌دهد، به مانند درخت سرو که به خاطر تلاش و ارتفاعش از خاک جداست، از نابودی و زوال خویش دوری می‌کند.
هرکس نداشت زنده شبی رابرای دوست
درزندگی نبرد چراغی به خاک خویش
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی‌اش برای دوستش شب زنده‌داری نکرد، باید بداند که در دل خود هیچ نوری ندارد و مانند کسی است که چراغی برای خود به خاک نمی‌افکند.
ازدشمن غیور تنزل نمی کنم
در دیده سپهر زنم مشت خاک خویش
هوش مصنوعی: من هرگز از دشمنانم پایین‌تر نمی‌آیم و به خودم اجازه نمی‌دهم که در چشم دیگران کوچک شوم. در عوض، به آسمان می‌زنم و غرور و ارزش خود را حفظ می‌کنم.
جرأت به تیزدستی من فخر می کند
ازکوهکن دلیر ترم در هلاک خویش
هوش مصنوعی: من با مهارت و چابکی‌ام به قدری شجاع هستم که حتی از یک کوهکن دلیر هم در خطر کردن از خودم جلوترم.
آن زلف همچو دام، که عمرش دراز باد
هرگز نکرد یاد اسیران خاک خویش
هوش مصنوعی: آن موها و زلف‌هایی که مانند دام است، امیدوارم همیشه بلند و زیبا بمانند، اما هرگز به یاد اسیران و گرفتار شده‌های خود نیفتند.
عاشق چرا امید نبندد به عشق پاک؟
شبنم عزیز باغ شد از چشم پاک خویش
هوش مصنوعی: عاشق چرا باید به عشق خالص و واقعی امید نداشته باشد؟ چون شبنم دلنشین باغ تنها به خاطر پاکی چشم‌هایش به وجود آمده است.
صائب نیم ز تنگی دل غنچه سان ملول
چون گل شکفته ام ز دل چاک چاک خویش
هوش مصنوعی: من مانند غنچه‌ای هستم که به خاطر تنگی دل و ناراحتی، پژمرده شده‌ام. اما وقتی که گل می‌شوم و باز می‌شوم، درد و زخم‌های عاطفی‌ام را نشان می‌دهم.