غزل شمارهٔ ۵۰۶۰
ازآب بازی مژه اشکبار خویش
کردیم همچو دامن صحرا کنار خویش
راه سخن به محمل مقصود یافتیم
همچون جرس ز ناله بی اختیار خویش
ناموس دودمان حیا می رود به باد
چون گل مساز خنده رنگین شعار خویش
خون لاله لاله می چکد از چشم آفتاب
ترکرده ای زشبنم می تا عذار خویش
سنگ غرور بردهن جام جم زنیم
چون بشکنیم ازان لب میگون خمار خویش
سهل است کار دشمن خصم کینه جوی
غافل مشو ز دوستی دوستدار خویش
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ازآب بازی مژه اشکبار خویش
کردیم همچو دامن صحرا کنار خویش
هوش مصنوعی: ما با اشکهای چشم خود مانند دامن صحرا، در کنار یکدیگر بازی کردیم و سعی کردیم از این لحظات لذت ببریم.
راه سخن به محمل مقصود یافتیم
همچون جرس ز ناله بی اختیار خویش
هوش مصنوعی: ما توانستیم با بیانات خود به هدفی که داشتیم برسیم، مانند زنگی که از نالههای ناخواستهاش صدا درمیآورد.
ناموس دودمان حیا می رود به باد
چون گل مساز خنده رنگین شعار خویش
هوش مصنوعی: ناموس خانواده و حیا در حال نابودی است، پس چون گل، با لبخند و شوخطبعی برخورد نکن.
خون لاله لاله می چکد از چشم آفتاب
ترکرده ای زشبنم می تا عذار خویش
هوش مصنوعی: چشم خورشید مانند لالهای است که از آن خون میچکد، این به خاطر شبنم آبی است که بر چهرهاش نشسته و او را زیبا کرده است.
سنگ غرور بردهن جام جم زنیم
چون بشکنیم ازان لب میگون خمار خویش
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که اگر بخواهیم به سنگی که نماد غرور است، ضربه بزنیم، باید آن را با جامی از عشق و زیبایی بشکنیم. وقتی از آن لب که با طراوت و دلانگیز است، بنوشیم، خود را از خمار و حالت مستی رها میکنیم.
سهل است کار دشمن خصم کینه جوی
غافل مشو ز دوستی دوستدار خویش
هوش مصنوعی: کار دشمنی که کینه به دل دارد، آسان است. اما نباید از دوستی کسی که به تو علاقهمند است غافل شوی.