غزل شمارهٔ ۵۰۵۶
از خط نگشته سبز لب روح پرورش
ننشسته است گرد یتیمی به گوهرش
ازانفعال ،مشرق پروین شود رخش
گردد ز ساده لوحی اگر مه برابرش
از چشم آفتاب کند جوی خون روان
درزیر زلف جلوه رخسار انورش
رنگی ز بوی پیرهنش نیست باد را
از بس گرفته است قبا تنگ دربرش
گر در خیال تیغ کند غمزه اش گذار
ابریشم بریده شود زلف جوهرش
هر مطربی که درد دلش را فشرده است
سیلاب عقل و هوش بود نغمه ترش
چون نخل پرشکوفه بود هرکه باد ست
بی سکه خرج خاک نشینان شود زرش
چون صبر برشکنجه دام و قفس کند؟
آزاده ای که نقش گران است برپرش
اندیشه شکر شکند نی به ناخنش
موری که کرد خاک قناعت توانگرش
گر در سیاهی سخن آب حیات نیست
سبزست چون همیشه خط روح پرورش ؟
صائب به خنده هر که دهن باز می کند
چون گل به خرج باد رود زود دفترش
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از خط نگشته سبز لب روح پرورش
ننشسته است گرد یتیمی به گوهرش
هوش مصنوعی: اگر بر روی خط سبز نوشتار نرفته باشد، نشانی از روح پرورشیافته در آن نیست و عاطفه یتیمی بر ارزش و زیباییاش سایه افکنده است.
ازانفعال ،مشرق پروین شود رخش
گردد ز ساده لوحی اگر مه برابرش
هوش مصنوعی: اگر خوشبختی و زیبایی به وجود آید، چهرهی ماه نیز از سادگی و ناتوانیاش به تماشای آن خواهد نشست.
از چشم آفتاب کند جوی خون روان
درزیر زلف جلوه رخسار انورش
هوش مصنوعی: خورشید از چشم خود خون جاری میسازد، در حالی که زیبایی صورت او در زیر موهایش نمایان است.
رنگی ز بوی پیرهنش نیست باد را
از بس گرفته است قبا تنگ دربرش
هوش مصنوعی: باد هیچگونه رنگ و بویی از پیراهن او ندارد، چون آنقدر در قبا و لباسش تنگی دارد که نمیتواند بوزد و آزاد باشد.
گر در خیال تیغ کند غمزه اش گذار
ابریشم بریده شود زلف جوهرش
هوش مصنوعی: اگر در خیال خود بر تیغی نازک و زیبا نگاه کند، زلف گرانبهای او همچون ابریشم پاره میشود.
هر مطربی که درد دلش را فشرده است
سیلاب عقل و هوش بود نغمه ترش
هوش مصنوعی: هر نوازندهای که غمهای درونش را به احتیاط و دقت بیان کرده، در واقع از عقل و هوش خود به زیبایی بهره میبرد و آهنگش اندکی تلخی دارد.
چون نخل پرشکوفه بود هرکه باد ست
بی سکه خرج خاک نشینان شود زرش
هوش مصنوعی: وقتی درخت نخل پر گل و شکوفه باشد، هر بادی که بوزد، به جای اینکه ثروتی به دست بیاورد، خاکنشینان را به زحمت میاندازد و میکاهد.
چون صبر برشکنجه دام و قفس کند؟
آزاده ای که نقش گران است برپرش
هوش مصنوعی: آیا تحمل درد و رنج زندان برای آزادهای که در پروازش ارزش و هویت زیادی دارد، ممکن است؟
اندیشه شکر شکند نی به ناخنش
موری که کرد خاک قناعت توانگرش
هوش مصنوعی: فکری که به شکرگزاری ختم میشود، مانند موری نیست که با ناخن خود را به خاک قناعت نمیچسباند، بلکه کسانی که به قناعت و شکرگزاری اهمیت میدهند، در حقیقت ثروتمند خواهند بود.
گر در سیاهی سخن آب حیات نیست
سبزست چون همیشه خط روح پرورش ؟
هوش مصنوعی: اگر در تاریکی سخن زندگی وجود ندارد، همیشه سبز است زیرا روح به رشد و پرورش خود ادامه میدهد.
صائب به خنده هر که دهن باز می کند
چون گل به خرج باد رود زود دفترش
هوش مصنوعی: هر که بخندد و دهنش را باز کند، مانند گلی است که در نسیم بهاری زود پژمرده میشود.