گنجور

غزل شمارهٔ ۵۰۵۳

صبح است ساقیا قدح خوشگوار بخش
جامی چوآفتاب به این خاکسار بخش
چون تاک اگر چه پای ادب کج نهاده ایم
مارا به ریزش مژه اشکبار بخش
دور نشاط نقطه به پرگار بسته است
سرچون گران شداز می وحدت به دار بخش
دستم اگر زنقد دل ودین تهی شده است
کوتاهی مرا به سر زلف یار بخش
آب حیات می چکد از میوه بهشت
جان را به بوی سیب زنخدان یار بخش
درکوچه باغ خلد خزان را گذارنیست
دل را به آن دو سلسله مشکبار بخش
زان پیشتر که خون تو رزق اجل شود
این جرعه را به نرگس مخموریار بخش
ای آفتاب رو که چنین گرم می روی
تشریف پرتوی به من خاکسار بخش
بردار هرکه راکه دلت می کشد ،ز خاک
مارا به خاک رهگذار انتظار بخش
ای آن که پای کوه به دامن شکسته ای
یک ذره صبر هم به من بیقرار بخش
چون برق، خشک مگذر ازین دشت آتشین
آبی ز جوی آبله دل به خار بخش
نقصان نکردخضر زسرچشمه حیات
جان را به جبهه عرق آلود یار بخش
می در سر برهنه پرو بال واکند
دستار خویش رابه می خوشگوار بخش
دل نازک است (و)پرتو منت گران رکاب
آیینه رابه طلعت آیینه دار بخش
هنگامه وصال نیرزد به داغ رشک
پیشانی گشاده گل را به خار بخش
این آن غزل که حافظ شیراز گفته است
زان بحر قطره ای به من خاکسار بخش

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبح است ساقیا قدح خوشگوار بخش
جامی چوآفتاب به این خاکسار بخش
هوش مصنوعی: صبح شده است، ای ساقی! قدح لذیذ را به من بده. جامی به من بخش که مانند آفتاب بر این خاکی که هستم، روشنی و شادی ببخشد.
چون تاک اگر چه پای ادب کج نهاده ایم
مارا به ریزش مژه اشکبار بخش
هوش مصنوعی: هرچند که ما راه درست و ادب را به خوبی نرفته‌ایم، اما از لطافت و زیبایی چشمان او، سزاوار دریافت رحمت و بخشش هستیم.
دور نشاط نقطه به پرگار بسته است
سرچون گران شداز می وحدت به دار بخش
هوش مصنوعی: شادی و نشاط به وسیله‌ای شبیه پرگار مستحکم شده و در حالی که به شدت از می وحدت سنگین شده‌ایم، ما را به دور خود می‌چرخاند.
دستم اگر زنقد دل ودین تهی شده است
کوتاهی مرا به سر زلف یار بخش
هوش مصنوعی: اگر دلم و ایمانم خالی شده، دستم را به خاطر کوتاهی‌ام در عشق و محبت یار ببخش.
آب حیات می چکد از میوه بهشت
جان را به بوی سیب زنخدان یار بخش
هوش مصنوعی: آب حیات از میوه‌ای در بهشت فرو می‌چکد و بوی خوش سیب از گردن یار روح را نوازش می‌کند.
درکوچه باغ خلد خزان را گذارنیست
دل را به آن دو سلسله مشکبار بخش
هوش مصنوعی: در باغ بهشت، به خاطر فصل پاییز نرو، بلکه دل خود را به دو رشته عطر خوش بسپار.
زان پیشتر که خون تو رزق اجل شود
این جرعه را به نرگس مخموریار بخش
هوش مصنوعی: قبل از آن که خون تو نصیب مرگ گردد، این لیوان را به نرگس زیبای خود تقدیم کن.
ای آفتاب رو که چنین گرم می روی
تشریف پرتوی به من خاکسار بخش
هوش مصنوعی: ای خورشید درخشان که این‌گونه با زیبایی و گرما می‌درخشی، لطف کن و نوری به من خاکی ببخش.
بردار هرکه راکه دلت می کشد ،ز خاک
مارا به خاک رهگذار انتظار بخش
هوش مصنوعی: هر کسی را که می‌خواهی بردار، از ما که از خاک انتظار در راه تو هستیم.
ای آن که پای کوه به دامن شکسته ای
یک ذره صبر هم به من بیقرار بخش
هوش مصنوعی: ای کسی که در کوه پای خود را زخمی کرده‌ای، لطفاً کمی صبر به من ناآرام بده.
چون برق، خشک مگذر ازین دشت آتشین
آبی ز جوی آبله دل به خار بخش
هوش مصنوعی: مانند برق، به سرعت از این دشت آتشین عبور کن و از جوی آبی که دلت را به خار می‌سوزاند، بگذری.
نقصان نکردخضر زسرچشمه حیات
جان را به جبهه عرق آلود یار بخش
هوش مصنوعی: نقصی از جانب خضر در منبع حیات وجود ندارد، زیرا جان را به یاری و کمک عشق در عرق و تلاش به وجود می‌آورد.
می در سر برهنه پرو بال واکند
دستار خویش رابه می خوشگوار بخش
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب باعث می‌شود فرد از قید و بندها آزاد شود و از تزیینات و ظاهر خود فاصله بگیرد و به لذت و خوشی بپردازد.
دل نازک است (و)پرتو منت گران رکاب
آیینه رابه طلعت آیینه دار بخش
هوش مصنوعی: دل حساس و لطیف است و درخشش لطف تو، که مانند نوری در آینه است، زیبایی آینه‌دار را به تصویر می‌کشد.
هنگامه وصال نیرزد به داغ رشک
پیشانی گشاده گل را به خار بخش
هوش مصنوعی: در زمان وصال و دیدار، هیچ چیزی ارزش ندارد که انسان داغ حسادت را بر گل سرخ و خنکای آن ترجیح دهد، چون زیبایی و شگفتی گل با وجود خارها نیز ادامه دارد.
این آن غزل که حافظ شیراز گفته است
زان بحر قطره ای به من خاکسار بخش
هوش مصنوعی: این شعری که حافظ از شیراز سروده، مانند قطره‌ای از دریای وسیع علم و شعر به من به عنوان یک انسان خاکی و معمولی داده شده است.