گنجور

غزل شمارهٔ ۵۰۴

چشم بگشا، سبک از خواب گران کن خود را
بر هوا پای بنه، تخت روان کن خود را
می کند کار لب نان، لب افسوس اینجا
لب بگز، فارغ از اندیشه نان کن خود را
گوهر آبله در راه طلب ریخته است
قدمی پیش نه، از دیده وران کن خود را
بر جوانی مخور افسوس در انجام حیات
باده کهنه به دست آر و جوان کن خود را
زردرویی، گل روی سبد هشیاری است
می گلرنگ بکش، لاله ستان کن خود را
اگر از تشنه لبان گهر سیرابی
سعی کن همچو صدف پاک دهان کن خود را
شکوه از زخم زبان کردن مردم سبکی است
قلعه آهنی از گوش گران کن خود را
می رسد فیض به هر کس که بود فیض رسان
از رخ تازه، بهار دگران کن خود را
برکت می رود از هر چه به آن چشم رسید
زینهار از نظر خلق نهان کن خود را
می خورندت به نظر گرسنه چشمان جهان
چون شب قدر نهان در رمضان کن خود را
صائب این آن غزل منصف وقت است که گفت
گرنه آیینه شوی، آینه دان کن خود را

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم بگشا، سبک از خواب گران کن خود را
بر هوا پای بنه، تخت روان کن خود را
هوش مصنوعی: چشمانت را باز کن و از خواب عمیق بیرون بیا؛ خودت را سبک کن و در آسمان بایست، مانند یک تخت راحت و روان.
می کند کار لب نان، لب افسوس اینجا
لب بگز، فارغ از اندیشه نان کن خود را
هوش مصنوعی: کار لب، کار نان را پیش می‌برد، اما اینجا فقط افسوس خوردن کافی نیست. باید از اندیشه‌ی نان فاصله بگیری و خودت را آزاد کنی.
گوهر آبله در راه طلب ریخته است
قدمی پیش نه، از دیده وران کن خود را
هوش مصنوعی: در راه جستجوی حقیقت و دانش، ارزش و زیبایی‌هایی وجود دارد که باید آن‌ها را با دقت دید و شناخت. برای رسیدن به این اهداف، باید تلاش کرد و از خودگذشتگی نشان داد، نه اینکه فقط به ظاهر موضوع نگاه کرد.
بر جوانی مخور افسوس در انجام حیات
باده کهنه به دست آر و جوان کن خود را
هوش مصنوعی: به جوانی خود ناامید نباش و افسوس نخور. به جای آن، از تجارب و آموزه‌های گذشته بهره ببر و خود را دوباره جوان و تازه‌نفس کن.
زردرویی، گل روی سبد هشیاری است
می گلرنگ بکش، لاله ستان کن خود را
هوش مصنوعی: چهره زرد نشان از بی‌حالی و نگرانی دارد، اما زیبایی و شادابی واقعی مانند گلی است که در سبد آگاهی قرار دارد. باید تلاش کنی تا روحت را با زیبایی‌های زندگی پر کنی و به خودت شکوفایی بهتری ببخشی.
اگر از تشنه لبان گهر سیرابی
سعی کن همچو صدف پاک دهان کن خود را
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی دیگران را سیراب کنی، باید همچون صدفی باشی که درونش را پاک نگه می‌دارد.
شکوه از زخم زبان کردن مردم سبکی است
قلعه آهنی از گوش گران کن خود را
هوش مصنوعی: انتقاد و صحبت‌های گزنده دیگران، چیزی نیست که ارزش ناراحتی داشته باشد. باید خودت را مانند یک قلعه‌ی مستحکم و مقاوم نگه‌داری و به حرف‌های آن‌ها بی‌توجه باشی.
می رسد فیض به هر کس که بود فیض رسان
از رخ تازه، بهار دگران کن خود را
هوش مصنوعی: هرکسی که خود منبع نیکی و فیض باشد، قطعاً به او نیز نعمت و فیض می‌رسد. به دیگران کمک کن و خودت را در مسیر بهاری تازه قرار بده.
برکت می رود از هر چه به آن چشم رسید
زینهار از نظر خلق نهان کن خود را
هوش مصنوعی: هر چیزی که به آن چشم بدوزی، برکتش از بین می‌رود؛ پس خودت را از نگاه دیگران پنهان کن.
می خورندت به نظر گرسنه چشمان جهان
چون شب قدر نهان در رمضان کن خود را
هوش مصنوعی: چشم‌های دنیا تو را با طرز خاصی می‌نگرند و همچون گرسنه‌ها به تو خیره شده‌اند؛ بنابراین مانند شب قدر که در ماه رمضان پنهان است، باید خود را از دید دیگران دور نگه‌داری.
صائب این آن غزل منصف وقت است که گفت
گرنه آیینه شوی، آینه دان کن خود را
هوش مصنوعی: این غزل از صائب به معنی این است که اگر به دنبال حقیقت و خلوص هستی، باید خودت را به عنوان آینه‌ای شفاف قرار دهی. در واقع، فرد باید به بررسی و شناخت درونی خود بپردازد و خودش را با معیارهای درست ارزیابی کند. اگر در این مسیر قرار بگیری، می‌توانی به درک بهتری از زمان و شرایط خود برسیا و خود را در آینه‌ای واقعی و بی‌غش مشاهده کنی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۰۴ به خوانش عندلیب