گنجور

غزل شمارهٔ ۵۰۳۷

گاهی رهین ظلمت و گه محو نور باش
گاهی چراغ ماتم و گه شمع سور باش
شیر و شکر به طفل مزاجان سبیل کن
قانع ز خوان رزق به هر تلخ و شور باش
کشتی چو باخت لنگر خود،زود بشکند
زنهار در کشاکش دوران صبور باش
بستان ز خلق خام و بده پخته در عوض
سر گرم خوش معاملگی چون تنور باش
چشم کلیم چون ید بیضا سفید شد
رخ بر فروز وحوصله پرداز طور باش
باری چو ره به محفل قربت نمی دهند
از دور دیده بان نگه های دور باش
دور شعور چون به نهایت رسیده است
صائب تو نیز چون دگران بی شعور باش

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گاهی رهین ظلمت و گه محو نور باش
گاهی چراغ ماتم و گه شمع سور باش
هوش مصنوعی: گاهی در تاریکی غرق می‌شوی و گاهی در نور و روشنی قرار می‌گیری. گاهی ممکن است نماد اندوه باشی و در مواقعی دیگر نماد شادی و جشن.
شیر و شکر به طفل مزاجان سبیل کن
قانع ز خوان رزق به هر تلخ و شور باش
هوش مصنوعی: شیر و شکر را به کودکانی که طبع خوبی دارند بده، و از حقایق زندگی خرسند باش، حتی اگر در برخی مواقع طعم تلخی یا تلخی‌هایی را تجربه کنی.
کشتی چو باخت لنگر خود،زود بشکند
زنهار در کشاکش دوران صبور باش
هوش مصنوعی: وقتی کشتی به گل می‌نشیند و بی‌پناه می‌شود، بهتر است که در برابر مشکلات صبر و تحمل به‌خرج دهد و نگران نباشد.
بستان ز خلق خام و بده پخته در عوض
سر گرم خوش معاملگی چون تنور باش
هوش مصنوعی: از افراد نادان گرفته و در عوض فرد با درک و پخته‌ای به آنها بده، تا مانند تنور همیشه گرم و آماده برای کارهای خوب و محبت‌آمیز باشی.
چشم کلیم چون ید بیضا سفید شد
رخ بر فروز وحوصله پرداز طور باش
هوش مصنوعی: چشم کلیم مانند دست ابن‌مریم سفید و درخشان شد، چهره‌ات را برافروز و با صبر و حوصله در جایگاه خود قرار بگیر.
باری چو ره به محفل قربت نمی دهند
از دور دیده بان نگه های دور باش
هوش مصنوعی: اگر راهی به محفل نزدیکان نمی‌برند، از دور به نظاره بنشین و مراقب باش.
دور شعور چون به نهایت رسیده است
صائب تو نیز چون دگران بی شعور باش
هوش مصنوعی: وقتی که عقل و فهم به آخر خط می‌رسد، تو نیز مثل دیگران که درک درستی ندارند، بی‌عقل به نظر می‌رسیا.