گنجور

غزل شمارهٔ ۵۰۲۶

به احتیاط نظر کن به چشم جادویش
که در کمین رمیدن نشسته آهویش
گلی که از عرق شرم نیست شبنم ریز
پلی است آن طرف آب، طاق ابرویش
هزار صید به یک تیر می تواند کشت
فتاده بر سر هم بس که صید درکویش
عزیز مصر چنین یوسفی ندارد یاد
که سنگ خاره شود لعل درترازویش
به غنچه ای سرو کارست عندلیب مرا
که از حیا به گریبان نمی رسد بویش
اگر به گل قدم دیگران فرو رفته است
مرا به سنگ فرو رفته پای درکویش
ز رشک زلف سیاه توخورد چندان خون
که نافه هم به جوانی سفید شد مویش
همان ز موج صفا زنگ می برد از دل
ز خط اگر چه نشسته است گردبر رویش
حریف ناوک مژگان نمی شوی صائب
مکن دلیر تماشای چشم جادویش

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به احتیاط نظر کن به چشم جادویش
که در کمین رمیدن نشسته آهویش
هوش مصنوعی: با احتیاط به چشمان جادویی‌اش نگاه کن، زیرا آنجا آهویی در انتظار فرار نشسته است.
گلی که از عرق شرم نیست شبنم ریز
پلی است آن طرف آب، طاق ابرویش
هوش مصنوعی: گلی که به خاطر عرق شرم نمی‌افتد، نمادی است از زیبایی و دلربایی، و ابروهایش مانند قوس باریکی است که عبور از آن، به سمت دنیای دیگر را ممکن می‌سازد.
هزار صید به یک تیر می تواند کشت
فتاده بر سر هم بس که صید درکویش
هوش مصنوعی: با یک تیر می‌توان هزار شکار را از پا درآورد، زیرا در این کوچه، شکارهای زیادی وجود دارد که به زمین افتاده‌اند.
عزیز مصر چنین یوسفی ندارد یاد
که سنگ خاره شود لعل درترازویش
هوش مصنوعی: عزیز مصر یوسفی را نمی‌تواند به یاد بیاورد که در ترازو، لعل را به سنگ خارا تبدیل کند.
به غنچه ای سرو کارست عندلیب مرا
که از حیا به گریبان نمی رسد بویش
هوش مصنوعی: عندلیب به غنچه‌ای توجه دارد که به خاطر حیا، بوی آن به لباسش نمی‌رسد.
اگر به گل قدم دیگران فرو رفته است
مرا به سنگ فرو رفته پای درکویش
هوش مصنوعی: اگر دیگران در گل و لای قدم گذاشته‌اند، من افتاده‌ام و پایم به سنگ سختی در کوی محبوب گیر کرده است.
ز رشک زلف سیاه توخورد چندان خون
که نافه هم به جوانی سفید شد مویش
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت موی سیاه تو، آن قدر عشق و حسادت در دل دیگران ایجاد شده که حتی موهای سفید هم به جوانی درخشان و زیبا شده‌اند.
همان ز موج صفا زنگ می برد از دل
ز خط اگر چه نشسته است گردبر رویش
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و پاکی اشاره دارد که از دلنشینی و صفای وجود ناشی می‌شود. می‌گوید که اگرچه نشانه‌هایی مانند غبار یا زنگار بر روی چیزهایی وجود داشته باشد، اما همچنان آن موج صفا و لطافتی که در دل وجود دارد، می‌تواند این زنگارها را پاک کند و دل را شاداب و زنده نگه دارد.
حریف ناوک مژگان نمی شوی صائب
مکن دلیر تماشای چشم جادویش
هوش مصنوعی: به حریف تیر چشمان دل‌ربا و زیبای او تبدیل نمی‌شویی؛ صائب، از دلیری در تماشای این جادو پرهیز کن.