گنجور

غزل شمارهٔ ۵۰۲۳

رود چگونه به این ضعف کار من از پیش ؟
که من به پای نسیم سحر روم ازخویش
شود عیار بد ونیک در سفر ظاهر
یکی است تیر کج و راست تا بود درکیش
عجب که برق فنا گرد من تواند یافت
چنین که جلوه اومی برد مرا از خویش
مشو ز ساقی یاقوت لب به می قانع
مده به مطلب جزئی کریم راتشویش
لب سؤال سزاوار بخیه بیشترست
عبث به خرقه خود بخیه می زند درویش
زکاوش مژه او حلاوتی دارم
که جوی شهد بود درنظر مرا هر نیش
به خوردن دل خود همچو ماه قانع شو
که دربساط فلک نیست رزق بی تشویش
همان ز شرم کرم چهره اش عرق ریزست
کریم اگر دو جهان را دهد به یک درویش
دلم به فقر و غنا ازقرار خویش نگشت
به خشکی وتری آب گهر نشد کم و بیش
عیار ناله صائب مپرس از بیدرد
نمک چه کار کندبادلی که نبود ریش ؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رود چگونه به این ضعف کار من از پیش ؟
که من به پای نسیم سحر روم ازخویش
هوش مصنوعی: چطور ممکن است که رودخانه به این اندازه ضعیف باشد؟ در حالی که من تنها با نسیم صبح می‌توانم از خودم دور شوم.
شود عیار بد ونیک در سفر ظاهر
یکی است تیر کج و راست تا بود درکیش
هوش مصنوعی: در سفر، ویژگی‌های خوب و بد انسان به وضوح نمایان می‌شود و مانند تیرهایی هستند که ممکن است راست یا کج باشند، ولی این فقط به درست شدن و ترفندهایی که افراد در موقعیت‌های مختلف به کار می‌برند بستگی دارد.
عجب که برق فنا گرد من تواند یافت
چنین که جلوه اومی برد مرا از خویش
هوش مصنوعی: عجیب است که چطور برق فنا می‌تواند بر من تاثیر بگذارد به‌گونه‌ای که زیبایی او مرا از خودم دور می‌کند.
مشو ز ساقی یاقوت لب به می قانع
مده به مطلب جزئی کریم راتشویش
هوش مصنوعی: از ساقی یاقوت، شراب را بگیر و به جزئیات بی‌اهمیت توجه نکن؛ خودت را مشغول کارهای نیک و بزرگ کن.
لب سؤال سزاوار بخیه بیشترست
عبث به خرقه خود بخیه می زند درویش
هوش مصنوعی: سؤال کردن از دیگران با حسن نیت و به شیوه‌ای منطقی و درست، اهمیت بیشتری دارد تا اینکه آدمی بدون دلیل و به صورت خودجوش در تلاش باشد که به خود آسیب برساند یا خود را در معرض قضاوت بگذارد. در واقع، مهم‌ترین چیز این است که از دیگران یاد بگیریم و آگاهانه سؤال کنیم.
زکاوش مژه او حلاوتی دارم
که جوی شهد بود درنظر مرا هر نیش
هوش مصنوعی: از نگاه زیبا و مژه‌های او لذتی دارم که مانند جوی عسل در پیش چشمم می‌آید.
به خوردن دل خود همچو ماه قانع شو
که دربساط فلک نیست رزق بی تشویش
هوش مصنوعی: دل خود را مانند ماه راضی کن به خوراکی که در دنیای بزرگ، روزی بدون نگرانی وجود ندارد.
همان ز شرم کرم چهره اش عرق ریزست
کریم اگر دو جهان را دهد به یک درویش
هوش مصنوعی: این شعر به تواضع و بزرگواری یک شخص اشاره دارد. به تصویر کشیده شده که شخصی با چهره‌ای درخشان و آکنده از شرم و عجز، حتی اگر تمام ثروت‌های دنیا را داشته باشد، حاضر نیست آن را فقط برای یک درویش در نظر بگیرد. این نشان‌دهندهٔ نوعی کرامت و افتادگی است که با وجود قدرت و توانایی زیاد، همچنان به خدا و نیازمندان توجه دارد.
دلم به فقر و غنا ازقرار خویش نگشت
به خشکی وتری آب گهر نشد کم و بیش
هوش مصنوعی: دل من تحت تأثیر وضعیت مالی‌ام قرار نگرفته است؛ نه از فقر ناراحت می‌شوم و نه از ثروت خوشحال. مانند آب دریا که در خشکی و تری تغییر نمی‌کند، حال و روز من نیز تحت تأثیر این مسائل نیست.
عیار ناله صائب مپرس از بیدرد
نمک چه کار کندبادلی که نبود ریش ؟
هوش مصنوعی: از کسی که احساس و درد ندارد، درباره‌ی کیفیت ناله‌ی شاعر نپرس. چه فایده دارد وقتی که دل او هیچ چیز ندارد و به هیچ چیزی هم وابسته نیست؟