غزل شمارهٔ ۵۰۱۴
دلی که خانه زنبور شد ز پیکانش
شفای خستهدلان است شیره جانش
به خون خود نکند کشتهاش دهن شیرین
ز بس که تشنه خون است تیغ مژگانش
به غیر عشق کدامین محیط خونخوارست
که دست، پنجه مرجان شود ز دامانش ؟
امید گوهر سیراب ازین محیط مدار
که غیر چین جبین نیست مد احسانش
نفسگداختگانند موجهای سراب
که شستهاند ز جان دست در بیابانش
بساز با جگر تشنه همچو اسکندر
نظر سیاه مگردان به آب حیوانش
به سرمه دل شب چشم خویش روشن دار
که تیغ سینه شکافی است صبح خندانش
ز میر قافله عشق، رحم مدار
که پر ز یوسف مصری است چاه نسیانش
ز خوان چرخ فرومایه دست کوته دار
که قدر خود شکند هرکه بشکند نانش
به صدق هرکه برآورد دم ز دل صائب
چو صبح ،مشرق خورشید شد گریبانش
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلی که خانه زنبور شد ز پیکانش
شفای خستهدلان است شیره جانش
هوش مصنوعی: دلهایی که به خاطر زخمهایشان آسیب دیدهاند و دچار خستگی شدهاند، میتوانند با توجه به محبت و عشقی که در خود دارند، مرهمی برای دیگران شوند و زندگی را شیرینتر کنند. این دلها با وجود غم و رنجشان، هنوز هم توانایی عشق ورزی و تسکین دادن را دارند.
به خون خود نکند کشتهاش دهن شیرین
ز بس که تشنه خون است تیغ مژگانش
هوش مصنوعی: شخصی که بدنش به دست دشمنانش کشته میشود، به خاطر طعم شیرین خونش، جانیان هیچگاه سیر نمیشوند و همواره برای ریختن خون او تشنهاند. به عبارت دیگر، خون او برای آنها به شدت مطلوب است و آنها هرگز از تشنگی این خواسته راضی نمیشوند.
به غیر عشق کدامین محیط خونخوارست
که دست، پنجه مرجان شود ز دامانش ؟
هوش مصنوعی: به جز عشق، کدامین محیطی وجود دارد که بتواند دست را به شکلی زیبا و دلنشین تغییر دهد و از آن دامنگیر باشد؟
امید گوهر سیراب ازین محیط مدار
که غیر چین جبین نیست مد احسانش
هوش مصنوعی: امید نداشته باش که در این محیط، از چیزی جز خمیدگی پیشانی او بهرهمند شوی؛ زیرا تنها اوست که میتواند بر تو احسان کند.
نفسگداختگانند موجهای سراب
که شستهاند ز جان دست در بیابانش
هوش مصنوعی: موجهای سراب، مانند افرادی هستند که جانشان را از دست دادهاند و در بیابان در حال نمودار شدناند.
بساز با جگر تشنه همچو اسکندر
نظر سیاه مگردان به آب حیوانش
هوش مصنوعی: با اشتیاق و همت فراوان، همچون اسکندر، تلاش کن و به چیزهایی که تو را سیراب میکند، نگاه کن. به آنچه که میتواند به تو نیرو و زندگی ببخشد، نباید بیاعتنا بود.
به سرمه دل شب چشم خویش روشن دار
که تیغ سینه شکافی است صبح خندانش
هوش مصنوعی: در دل تاریکی شب، چشمانت را با سرمه روشن کن، زیرا صبح با لبخندش میتواند درد دل را نشان دهد.
ز میر قافله عشق، رحم مدار
که پر ز یوسف مصری است چاه نسیانش
هوش مصنوعی: از راهبان عشق رحم نکن، زیرا چاه فراموشی او پر از یوسف مصری است.
ز خوان چرخ فرومایه دست کوته دار
که قدر خود شکند هرکه بشکند نانش
هوش مصنوعی: از سفرهای که دستاورد ناچیز و ناپایدار دارد، دوری کن؛ چون هر کس نانش را بشکند، قدر و ارزش خود را از بین میبرد.
به صدق هرکه برآورد دم ز دل صائب
چو صبح ،مشرق خورشید شد گریبانش
هوش مصنوعی: هر کس که با صداقت و از عمق دل خود سخن بگوید، مانند صبحی که نور خورشید را به ارمغان میآورد، دیگران را تحت تاثیر قرار داده و اعتبارش افزایش مییابد.

صائب