غزل شمارهٔ ۵۰۱۳
مدار چشم مروت ز خضر و احسانش
که سر به مهر حباب است آب حیوانش
به آب میبرد و تشنه باز میآرد
هزار تشنهجگر را چه زنخدانش
بنای عمر مسیح و خضر به آب رسید
هنوز تشنه خون است تیغ مژگانش
ز گرد خوان فلک دست حرص کوته دار
که سنگریزه منت سرشته بانانش
گشادهروی بود در حریم دیده مور
دلی که وسعت مشرب بود بیابانش
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مدار چشم مروت ز خضر و احسانش
که سر به مهر حباب است آب حیوانش
هوش مصنوعی: به خاطر لطف و مهربانی خضر، چشم خود را به زمین نیندازید، چون مانند حبابی است که در آب حیات شناور است و هر لحظه ممکن است بترکد.
به آب میبرد و تشنه باز میآرد
هزار تشنهجگر را چه زنخدانش
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این نکته میپردازد که شخصی با زیبایی یا جذابیت خاص خود، بسیاری را تحت تاثیر قرار میدهد. او میتواند افراد زیادی را که از عشق یا آرزوها تشنهاند، جذب کند و در عین حال، خود همچنان مورد توجه و علاقه قرار میگیرد. به نوعی، این شخص به دیگران اشتیاق و اشتیاق بیشتری میدهد، حتی اگر خود به نوعی در وضعیتی خاص باشد.
بنای عمر مسیح و خضر به آب رسید
هنوز تشنه خون است تیغ مژگانش
هوش مصنوعی: عمر طولانی مسیح و خضر به پایان رسید، اما او هنوز هم عطش و نیاز به خون دارد و چشمانش مانند تیغ، تیز و نافذ است.
ز گرد خوان فلک دست حرص کوته دار
که سنگریزه منت سرشته بانانش
هوش مصنوعی: از دایرهی زندگی و ناپایداری دنیا دست از آرزوها و حرص بکش، چرا که چیزهای بیارزش و کوچک کماهمیت تر از آنند که ارزش آرزو کردن را داشته باشند.
گشادهروی بود در حریم دیده مور
دلی که وسعت مشرب بود بیابانش
هوش مصنوعی: چهره گشاده و مهربانی در دل شخصی وجود دارد که قلبش به وسعت یک بیابان است.

صائب