گنجور

غزل شمارهٔ ۵۰۰۸

که می رهد زخم طره گرهگیرش؟
که چشم بررخ یوسف گشوده زنجیرش
هزار زخم نمایان ز غمزه ای دارم
که برنیامده ازخانه کمان تیرش
هنوز شیوه چین جبین نمی داند
هنوز نو خط جوهر نگشته شمشیرش
به خوان حسن تو یعقوب اگر شود مهمان
کنی ز نعمت دیدار،چشم و دل سیرش
به گرد تربت مجنون که می تواند گشت؟
هنوز شمع مزارست دیده شیرش

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

که می رهد زخم طره گرهگیرش؟
که چشم بررخ یوسف گشوده زنجیرش
هوش مصنوعی: کیست که با زخم موی گره‌دارش رفته باشد؟ که چشمش به روی یوسف، زنجیری برای آن نیست.
هزار زخم نمایان ز غمزه ای دارم
که برنیامده ازخانه کمان تیرش
هوش مصنوعی: من قلبی پر از درد و زخم دارم که ناشی از نگاه زیبایی است که در حقیقت، از کمان تیرش بیرون نیامده است.
هنوز شیوه چین جبین نمی داند
هنوز نو خط جوهر نگشته شمشیرش
هوش مصنوعی: او هنوز نمی‌داند چگونه ابروهایش را به زیبایی حالت دهد و هنوز قلمش به اندازه‌ای ماهر نشده که زائده‌اش را با دقت و زیبایی بکشد.
به خوان حسن تو یعقوب اگر شود مهمان
کنی ز نعمت دیدار،چشم و دل سیرش
هوش مصنوعی: اگر یعقوب به خانه حسن تو بیاید و مهمان شود، تو با نعمت دیدار او را سیر می‌کنی و چشم و دلش را پر از خوشی می‌سازی.
به گرد تربت مجنون که می تواند گشت؟
هنوز شمع مزارست دیده شیرش
هوش مصنوعی: کیست که بتواند در کنار مزار مجنون گردیده و به روشنی و گرما سوختن شمع در آنجا پی ببرد؟ هنوز هم در این مکان، چشمان شیران به روشنایی این شمع خیره است.