گنجور

غزل شمارهٔ ۵۰۰۷

چنین که گم شده در زلف پای تا به سرش
به پیچ و تاب توان یافتن مگر کمرش
به دور چهره او آتشین عذاری نیست
که همچو لاله گره نیست آه در جگرش
ز سایه مژه پایش شود نگارآلود
اگر به دیده روشندلان فتد گذرش
بنفشه رنگ شود یاسمین اندامش
اگر نسیم صبا تنگ آورد به برش
ز دل اگر چه ترازو شد از سبکدستی
نیافت چاشنی خون زبان نیشترش
اگر زنند رگش با خبر نمی گردد
کسی که گردش چشم تو کرد بیخبرش
چنین که تنگ به عاشق گرفته، هیهات است
که مور خط نکند تنگ کار بر شکرش
ز نوک آن مژه امروز می چکد آتش
مگر به آبله دل رسیده نیشترش ؟
مرا به شام فراقی فتاده کار که هست
ز آفتاب قیامت ستاره سحرش
غم ازشکستن کشتی مخور به قلزم عشق
که هست شهپر توفیق موجه خطرش
چه لاف قوت پرواز می زند عنقا؟
ز نقش ساده نگردیده است بال و پرش
حریف گریه خونین نمی شود صائب
نزاکت که شکسته است شیشه در جگرش ؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنین که گم شده در زلف پای تا به سرش
به پیچ و تاب توان یافتن مگر کمرش
هوش مصنوعی: کسی که در زلف این معشوق گم شده، از پای تا سرش در حال چرخش و پیچ و تاب است و تنها می‌توان با دیدن کمرش او را پیدا کرد.
به دور چهره او آتشین عذاری نیست
که همچو لاله گره نیست آه در جگرش
هوش مصنوعی: چهره او همچون گل لاله است و هیچ حسی از زیبایی و شوق در او وجود ندارد. او دارای دردی عمیق و ناخوشایند در دلش است که از آن رنج می‌کشد.
ز سایه مژه پایش شود نگارآلود
اگر به دیده روشندلان فتد گذرش
هوش مصنوعی: اگر سایه مژه‌های او بر زمین بیفتد، چشمان روشن‌دل به تماشای آن می‌نشینند و تحت تأثیر زیبایی او قرار می‌گیرند.
بنفشه رنگ شود یاسمین اندامش
اگر نسیم صبا تنگ آورد به برش
هوش مصنوعی: اگر نسیم صبحگاهی این بنفشه را در آغوش بگیرد، رنگش به یاسمین تبدیل می‌شود و اندامش زیبا و خوش‌فرم خواهد شد.
ز دل اگر چه ترازو شد از سبکدستی
نیافت چاشنی خون زبان نیشترش
هوش مصنوعی: اگرچه دل سبک شده و بی‌وزن می‌نماید، اما نمی‌تواند تلخی‌های هستی را فراموش کند و همیشه در دل درد و عذاب را حس می‌کند.
اگر زنند رگش با خبر نمی گردد
کسی که گردش چشم تو کرد بیخبرش
هوش مصنوعی: اگر کسی را بزنند و آسیب ببیند، هیچ‌کس از حال او باخبر نمی‌شود، مانند کسی که به چشم تو نگاه می‌کند و نمی‌داند چه بر سر او می‌آید.
چنین که تنگ به عاشق گرفته، هیهات است
که مور خط نکند تنگ کار بر شکرش
هوش مصنوعی: اگر عشق به شدت و سختی او را تحت فشار قرار دهد، دور از انتظار است که مورچه‌ای بر روی شیرینی‌اش خط بکشد.
ز نوک آن مژه امروز می چکد آتش
مگر به آبله دل رسیده نیشترش ؟
هوش مصنوعی: از نوک مژه‌ها امروز آتش می‌چکد، آیا دل بر اثر عشق زخم شده؟
مرا به شام فراقی فتاده کار که هست
ز آفتاب قیامت ستاره سحرش
هوش مصنوعی: من در دلم غمی از جدایی دارم که مانند خورشید قیامت، مایه روشنی است.
غم ازشکستن کشتی مخور به قلزم عشق
که هست شهپر توفیق موجه خطرش
هوش مصنوعی: غم نخور که اگر کشتی‌ات در دریای عشق شکسته شود، در واقع تو با اسرار و فرصت‌های جدیدی روبرو خواهی شد که می‌تواند تو را به موفقیت برساند، حتی در میانه خطر.
چه لاف قوت پرواز می زند عنقا؟
ز نقش ساده نگردیده است بال و پرش
هوش مصنوعی: عنقا (پرنده‌ای افسانه‌ای) چه ادعای توانایی پرواز می‌کند؟ بال و پر او به خاطر سادگی‌اش هنوز تغییر نکرده است.
حریف گریه خونین نمی شود صائب
نزاکت که شکسته است شیشه در جگرش ؟
هوش مصنوعی: شخصی که دلش شکسته و آسیب دیده، نمی‌تواند در مقابل غم و اندوه خود آرامش و نزاکت داشته باشد. وقتی جگرش مانند شیشه شکسته است، چگونه می‌تواند در برابر گریه‌های سخت و پرخروش خود واکنشی آرام و با نزاکت داشته باشد؟