غزل شمارهٔ ۴۹۸۹
درکرم ساغر اگر هست زمینا در پیش
ابر ازبخشش دریاست ز دریا درپیش
ماپریشان سفران قافله سیلابیم
چه خیال است که افتد خبر ازما درپیش؟
روز محشر نکشد خط زخجالت به زمین
شرمگینی که فکنده است سراینجا در پیش
سبک از یاد گرانان جهان می گردد
کوه قافی که مرا هست چو عنقا درپیش
حسن غافل نتواند ز دل روشن شد
دارد آیینه شب و روز خود آرا در پیش
ساحلی نیست به از شستن دست ازجانش
آن که سیلاب زپی دارد و دریا درپیش
قلم مشق جنون بود مرا هر سر موی
بود روزی که مرا صفحه صحرا در پیش
هر نهالی که درین باغ کند قامت راست
سرخطی دارد ازان قامت رعنا در پیش
پرده خواب شود هرچه ز اوراق نهد
بجز از نامه خود، دیده بینا در پیش
همه دانند که مطلب زدعا آمین است
اگر افتاد ز خط زلف چلیپا در پیش
به سخن دل ندهند آینه رویان جهان
زنگ اینجا بود ازطوطی گویا درپیش
از گل آتش به ته پا بود آن را که بود
همچو شبنم سفر عالم بالا در پیش
صائب امروز محال است نفس راست کند
عاقلی را که بود محنت فردا در پیش
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
درکرم ساغر اگر هست زمینا در پیش
ابر ازبخشش دریاست ز دریا درپیش
هوش مصنوعی: اگر در گلابی که در دست داری، به اندازه زمین در مقابل ابرها است، باید بدانیم که از لطف و بخشش دریا در مقابل دریا قرار دارد.
ماپریشان سفران قافله سیلابیم
چه خیال است که افتد خبر ازما درپیش؟
هوش مصنوعی: ما بهقدری در میان مشکلات و سختیهای زندگی غرق شدهایم که هیچکس از وضعیت ما بیخبر است. بهواقع، آیا این امید وجود دارد که کسی از حال ما آگاه شود؟
روز محشر نکشد خط زخجالت به زمین
شرمگینی که فکنده است سراینجا در پیش
هوش مصنوعی: در روز قیامت، کسی به خاطر شرمندگیاش، با خطی بر روی زمین نخواهد نوشت. شرم و خجالت او در این دنیا به قدری زیاد است که نمیتواند سرش را بالا بگیرد.
سبک از یاد گرانان جهان می گردد
کوه قافی که مرا هست چو عنقا درپیش
هوش مصنوعی: وقتی که بیخبری از بزرگواران و عزیزان به وجود میآید، غم و اندوهی مانند کوهی سنگین بر دلم سنگینی میکند؛ بهگونهای که حس میکنم مانند پرندهای افسانهای (عنقا) در دوردستها پرواز میکنم.
حسن غافل نتواند ز دل روشن شد
دارد آیینه شب و روز خود آرا در پیش
هوش مصنوعی: زیبایی غافل نمیتواند از دل روشنی که دارد، دور شود. او همچون آینهای است که روز و شب را در خود برمیتاباند و خود را به نمایش میگذارد.
ساحلی نیست به از شستن دست ازجانش
آن که سیلاب زپی دارد و دریا درپیش
هوش مصنوعی: کسی که میخواهد از مشکلات و سختیها رهایی یابد، باید از وابستگیها و attachment به چیزهایی که او را محدود کردهاند، دست بکشد. اگرچه ممکن است در مسیر چالشهایی وجود داشته باشد، اما آزادی و آیندهای روشن در انتظار اوست.
قلم مشق جنون بود مرا هر سر موی
بود روزی که مرا صفحه صحرا در پیش
هوش مصنوعی: در آن روز که در دشت باز بودم، هر تار موی من مانند قلمی شده بود که نشانههای جنون و دیوانگی را بر روی صفحات زندگیام مینویسد.
هر نهالی که درین باغ کند قامت راست
سرخطی دارد ازان قامت رعنا در پیش
هوش مصنوعی: هر نهالی که در این باغ رشد میکند و قامت راست میکند، نشانهای دارد از اینکه در جلو، یک درخت زیبا و بلندتر در انتظارش است.
پرده خواب شود هرچه ز اوراق نهد
بجز از نامه خود، دیده بینا در پیش
هوش مصنوعی: هر چیزی که به جز نامه خود از ورقها و کاغذها برمیدارید، مانند پرده خواب میشود و مانع دیدن حقیقت میگردد. تنها با نامه خود میتوانید به بینش روشن دست پیدا کنید.
همه دانند که مطلب زدعا آمین است
اگر افتاد ز خط زلف چلیپا در پیش
هوش مصنوعی: همه میدانند که دعای واقعی باید با نیّت و خلوص قلب انجام شود، اما اگر در نیّت و رفتار از مسیر صحیح خارج شویم، دچار مشکل خواهیم شد.
به سخن دل ندهند آینه رویان جهان
زنگ اینجا بود ازطوطی گویا درپیش
هوش مصنوعی: در این دنیا، آنچه که زیبا و شفاف به نظر میرسد، ممکن است حقیقت را پنهان کند. زنگهای اینجا، نشان از واقعیات تلخی دارند که شاید به راحتی قابل مشاهده نباشند.
از گل آتش به ته پا بود آن را که بود
همچو شبنم سفر عالم بالا در پیش
هوش مصنوعی: گلی که شعلهای در ته پا دارد، به مانند شبنمی است که سفرش به عالم بالا در پیش رو است.
صائب امروز محال است نفس راست کند
عاقلی را که بود محنت فردا در پیش
هوش مصنوعی: امروز برای عقل و اندیشه صحیح امکان ندارد که انسان بتواند بگوید اوضاع فردا چگونه خواهد بود، چرا که مشکلات و سختیهای آینده در انتظار اوست.