گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۸۷

سرو گلزار بهشت است قد دلجویش
لاله باغ تجلی است رخ نیکویش
من که از رشک دل روشن خود می سوزم
چون ببینم که شود آینه همزانویش ؟
بخیه راز نهان جوهر شمشیر شده است
بس که شد آینه پردا(ز د)لم ازبویش
خانه اش گر شود از موج حوادث ویران
صائب آن نیست که لنگر بکند ازکویش

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرو گلزار بهشت است قد دلجویش
لاله باغ تجلی است رخ نیکویش
هوش مصنوعی: در باغ بهشت، سرو زیبایی است که قد بلندش همچون لاله‌ها درخشان و دلپذیر است و چهره نیکویش درخشش و جذابیت خاصی دارد.
من که از رشک دل روشن خود می سوزم
چون ببینم که شود آینه همزانویش ؟
هوش مصنوعی: من از حسرت و حسادت به دل روشن خود می‌سوزم، وقتی می‌بینم که آینه مانند او شفاف و نورانی می‌شود.
بخیه راز نهان جوهر شمشیر شده است
بس که شد آینه پردا(ز د)لم ازبویش
هوش مصنوعی: رازهای پنهان به قدری عمیق است که مانند شمشیر به جوهرش تبدیل شده و آینه در اثر این بوی معطر، پرده‌اش را کنار زده است.
خانه اش گر شود از موج حوادث ویران
صائب آن نیست که لنگر بکند ازکویش
هوش مصنوعی: اگر خانه‌اش از موج حوادث و مشکلات ویران شود، نشانه‌ آن نیست که از مسیر و راهی که انتخاب کرده است، بازگردد.