غزل شمارهٔ ۴۹۸۳
ای فلکها ز فروغ رخ زیبای تو خوش
عالم خاک هم از سایه بالای تو خوش
چه بهشتی تو که چون کنج لب و گوشه چشم
نیست جایی که نباشد زسراپای تو خوش
روزت از روز دگر خوشتر ونیکوتر باد
که شد امروز من از وعده فردای توخوش
نیست ممکن که گشاید ز تماشای بهشت
دل هرکس که نگردد ز تماشای تو خوش
فیض درابر سیاه و دل شب می باشد
می شود وقت دل از زلف سمن سای تو خوش
فارغ ازعذر ستم باش که درمشرب ما
هست چون لطف بجا، رنجش بیجای توخوش
چون مه عید به انگشت نمایندش خلق
لب هرکس شود از لعل شکر خای تو خوش
چیست دربار توای تاجر کنعان، که شده است
دل یک شهر زاندیشه سودای تو خوش
چشم بددور زابری بلند تو که هست
چون مه عید دل خلق به ایمای تو خوش
برتو صائب نمک عشق و جنون باد حلال
که مراوقت شد از شور سخنهای توخوش
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای فلکها ز فروغ رخ زیبای تو خوش
عالم خاک هم از سایه بالای تو خوش
هوش مصنوعی: ای آسمانها، به خاطر درخشش چهره زیبای تو، زمین و جهانی که در آن هستیم نیز سایه بالای تو را خوش زیست میکنند.
چه بهشتی تو که چون کنج لب و گوشه چشم
نیست جایی که نباشد زسراپای تو خوش
هوش مصنوعی: تو چقدر زیبا و دلنشین هستی که در هیچ جایی از چهرهات، از لبهای زیبا گرفته تا چشمهای درخشان، نمیتوان بیحضور تو خوشی را یافت.
روزت از روز دگر خوشتر ونیکوتر باد
که شد امروز من از وعده فردای توخوش
هوش مصنوعی: امیدوارم روزت نسبت به روزهای دیگر بهتر و خوشایندتر باشد، زیرا امروز من به خاطر وعدههای خوب فردایت شاد و خوشحال هستم.
نیست ممکن که گشاید ز تماشای بهشت
دل هرکس که نگردد ز تماشای تو خوش
هوش مصنوعی: دل هر کسی که بدون نگاه کردن به تو، به تماشای بهشت بپردازد، نمیتواند گشاده و شاداب شود.
فیض درابر سیاه و دل شب می باشد
می شود وقت دل از زلف سمن سای تو خوش
هوش مصنوعی: در دل شب و در سایه ابر تیره، زمانی است که دل از زیبایی زلف تو شاد میشود.
فارغ ازعذر ستم باش که درمشرب ما
هست چون لطف بجا، رنجش بیجای توخوش
هوش مصنوعی: از بهانهجوییهای نادرست فاصله بگیر، چون در دنیای ما، لطفی که به جا باشد، باعث میشود که نارضایتیهای بیدلیل تو هم زیبا به نظر برسد.
چون مه عید به انگشت نمایندش خلق
لب هرکس شود از لعل شکر خای تو خوش
هوش مصنوعی: زمانی که ماه عید را به انگشت نشان میدهند، لبان هر کس به شیرینی تو شبیه میشود.
چیست دربار توای تاجر کنعان، که شده است
دل یک شهر زاندیشه سودای تو خوش
هوش مصنوعی: چه رازی در وجود تو ای تاجر کنعان نهفته است که دل تمام این شهر به خاطر افکار و آرزوهای تو شاد شده است؟
چشم بددور زابری بلند تو که هست
چون مه عید دل خلق به ایمای تو خوش
هوش مصنوعی: چشمان تو که بلند و زیباست، مانند ماه در شب عید دلها است. مردم به خاطر زیبایی تو خوشحال و سرشار از شادی هستند.
برتو صائب نمک عشق و جنون باد حلال
که مراوقت شد از شور سخنهای توخوش
هوش مصنوعی: عشق و جنون تو برای من مانند نمک است که بر هر چیزی طعم میبخشد. حالا که به خاطر صحبتهای شگفتانگیز تو، شور و هیجان زیادی دارم، این احساس برایم خوشایند است.