گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۸۰

دلپذیرست چنان پسته شکرشکنش
که رسد پیشتر از گوش به دلها سخنش
خط شبرنگ دمیده است ز لعل لب او؟
یا به خون چشم سیه کرده عقیق یمنش
مرکز دایره عشرت جاوید شود
بوسه ای راکه فتد راه به کنج دهنش
آفتابی است که از آب نماید دیدار
تن لرزنده سیمین ز ته پیرهنش
در حریم صدفش گوهر بینایی نیست
دل هر کس که نیفتاده به چاه ذقنش
اشک وآهش گهر و عنبر سارا گردد
هرکه چون شمع بودراه درآن انجمنش
سرو قدی که من از جلوه او پامالم
آسمان سبزه خوابیده بود در چمنش
مغز هرکس که ز فکر تو پریشان گردد
سنبل باغ بهشت است پریشان سخنش
عاشقان منت آمد قاصد نکشند
که دهد رفتن دلها خبر ازآمدنش
کی درآید به نظر آن تن سیمین، که شده است
پیرهن بال پریزاد ز لطف بدنش
تا فتاده است به فکر سرکویش صائب
هست دلگیرتر از شام غریبان وطنش

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلپذیرست چنان پسته شکرشکنش
که رسد پیشتر از گوش به دلها سخنش
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف خوشمزگی و شیرینی پسته‌ای اشاره دارد که به طرز خاصی دلنشین است. این پسته زودتر از آنکه با گوش بشنویم، به قلب‌ها نفوذ می‌کند و اثرش را می‌گذارد. در واقع، زیبایی و جذابیت آن به قدری است که نه تنها به حواس ما می‌رسد، بلکه احساس عمیق‌تری را نیز در دل ایجاد می‌کند.
خط شبرنگ دمیده است ز لعل لب او؟
یا به خون چشم سیه کرده عقیق یمنش
هوش مصنوعی: آیا خط زیبایی که بر لبان او ظاهر شده، ناشی از رنگین بودن لبش است یا این که به خاطر اشک‌های شجاعی که به رنگ سیاه است، عقیق یمن را به این حال درآورده؟
مرکز دایره عشرت جاوید شود
بوسه ای راکه فتد راه به کنج دهنش
هوش مصنوعی: مرکز شادی و خوشی‌های بی‌پایان، بوسه‌ای است که وارد گوشه‌ای از دهان او شود.
آفتابی است که از آب نماید دیدار
تن لرزنده سیمین ز ته پیرهنش
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویری زیبا اشاره شده است. شعری به ما نشان می‌دهد که تابش آفتاب بر روی آب، چهره‌ی انسانی را به تصویر می‌کشد که بدنش به خاطر سردی یا هیجان می‌لرزد و خود را از زیر لباس نازک و روشن نمایان می‌کند. این تصویر نه تنها زیبایی را به نمایش می‌گذارد، بلکه حس لطافت و طراوت را نیز القا می‌کند.
در حریم صدفش گوهر بینایی نیست
دل هر کس که نیفتاده به چاه ذقنش
هوش مصنوعی: در محلی که صدف وجود دارد، هیچ جواهری از بینش و درک پیدا نمی‌شود. دل هر کسی که در دام چهره او نیفتاده، از این راز بی‌خبر است.
اشک وآهش گهر و عنبر سارا گردد
هرکه چون شمع بودراه درآن انجمنش
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند شمع در آن مجلس اشک و آه بریزد، اشک‌هایش به مانند گوهر و عطر عنبر ارزشمند می‌شود.
سرو قدی که من از جلوه او پامالم
آسمان سبزه خوابیده بود در چمنش
هوش مصنوعی: دختر یا زنی با زیبایی و شکوهی مانند سرو، باعث شده است که من از تماشای وجود او به وجد بیایم، به گونه‌ای که از این زیبایی، آسمان بر زمین خوابش برده است، انگار در میان چمن‌های سرسبز و لطیف خوابیده است.
مغز هرکس که ز فکر تو پریشان گردد
سنبل باغ بهشت است پریشان سخنش
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر تو دچار اضطراب و سردرگمی شود، سخنش مانند سنبل‌های باغ بهشت آشفته و به هم ریخته خواهد بود.
عاشقان منت آمد قاصد نکشند
که دهد رفتن دلها خبر ازآمدنش
هوش مصنوعی: عاشقان منتظر هستند که پیام‌آور بیاید و خبر از آمدن محبوب را بیاورد. آن‌ها نمی‌خواهند که این پیام‌آور دل‌هایشان را به درد آورد و برود.
کی درآید به نظر آن تن سیمین، که شده است
پیرهن بال پریزاد ز لطف بدنش
هوش مصنوعی: کیست که بتواند زیبایی او را مشاهده کند؟ او که پیراهنی از بال فرشته در سایه لطافت بدنش دارد و اکنون به خاطر گذر زمان، به نوعی دچار پیری شده است.
تا فتاده است به فکر سرکویش صائب
هست دلگیرتر از شام غریبان وطنش
هوش مصنوعی: در حال حاضر، او به یاد محله‌ای که عاشقش بوده است، دچار افسردگی و ناراحتی عمیق شده و این حس غم و اندوه برایش بیشتر از تیره‌گویی‌های شبانگاهی در وطنش است.