گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۷۶

حرف عقبی که درین نشأه کنی تقریرش
همچو خوابی است که درخواب کنی تعبیرش
عشق از پرده ناموس برون می آید
این نه شمعی است که فانوس کند تسخیرش
بی نیازی است محبت که به تکلیف گناه
دست در گردن یوسف نکند زنجیرش
هر که را دایره خلق وسیع افتاده است
چار دیوار عناصر نکند دلگیرش
جز دهان توکه در سبزه خط پنهان شد
نکته ای نیست که پوشیده کندتفسیرش
آنچه روشن به من از شوخی آن حسن شده است
چشم آیینه به صد سال نبیند سیرش
هرکه بیرون رود از شهر به امید نجات
حکم عشق است نظر بندکند نخجیرش
می رسند اهل قلم از سخن آخر به نوال
این نه طفلی است کز انگشت نزاید شیرش
صائب ازحلقه این سخت کمانان سخن
خامه ماست که بر سنگ نیامد تیرش

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حرف عقبی که درین نشأه کنی تقریرش
همچو خوابی است که درخواب کنی تعبیرش
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا حرفی از گذشته بزنید، مانند رویایی است که در خواب می‌بینید و تعبیرش در دنیای واقعی ممکن نیست.
عشق از پرده ناموس برون می آید
این نه شمعی است که فانوس کند تسخیرش
هوش مصنوعی: عشق از محدودیت‌ها و قواعد خارج شده و در واقعیت خود را نشان می‌دهد. این احساس، مانند شمعی نیست که بتوان آن را تحت کنترل قرار داد یا محدود کرد.
بی نیازی است محبت که به تکلیف گناه
دست در گردن یوسف نکند زنجیرش
هوش مصنوعی: عشق و محبت به حدی است که نمی‌گذارد انسان دچار گناه شود و حتی ممکن است کسی را که در شرایط سختی قرار دارد، از بند رهایی بخشد و نجات دهد.
هر که را دایره خلق وسیع افتاده است
چار دیوار عناصر نکند دلگیرش
هوش مصنوعی: هر کسی که دایره وجود و خلاقیتش وسیع و گسترده است، به جزئیات و محدودیت‌های دنیای مادی اهمیت نمی‌دهد و دلش اذیت نمی‌شود.
جز دهان توکه در سبزه خط پنهان شد
نکته ای نیست که پوشیده کندتفسیرش
هوش مصنوعی: تنها دهان توست که در میان سبزه‌ها نشانه‌ای پنهان دارد و چیزی نیست که بتواند تفسیرش را بپوشاند.
آنچه روشن به من از شوخی آن حسن شده است
چشم آیینه به صد سال نبیند سیرش
هوش مصنوعی: آنچه که به من از مزاح و شیطنت آن زیبایی روشن شده، چشمی که در آیینه باشد، حتی اگر صد سال هم نگاه کند، نمی‌تواند زیبایی‌اش را ببیند.
هرکه بیرون رود از شهر به امید نجات
حکم عشق است نظر بندکند نخجیرش
هوش مصنوعی: هر کسی که از شهر بیرون برود به امید اینکه نجات پیدا کند، در حقیقت اسیر عشق است و شکار او را به دام می‌اندازند.
می رسند اهل قلم از سخن آخر به نوال
این نه طفلی است کز انگشت نزاید شیرش
هوش مصنوعی: اهل قلم می‌رسند تا به نتیجه نهایی و برداشت مشخصی برسند. این موضوع به سادگی و بی‌تجربگی نمی‌تواند نسبت به آنچه که به دست می‌آید بی‌توجه باشد، چون این کار نیاز به قدرت و مهارت دارد.
صائب ازحلقه این سخت کمانان سخن
خامه ماست که بر سنگ نیامد تیرش
هوش مصنوعی: صائب می‌گوید که ما با وجود تمامی دشواری‌ها و سختی‌هایی که در اطرافمان وجود دارد، کلام‌مان چونان تیر قدرتمند و برنده است که نمی‌تواند به سادگی بر سنگ بیفتد و آسیب ببیند. این نشان‌دهنده قوت و تاثیرگذاری سخن و نوشته‌های اوست.