غزل شمارهٔ ۴۹۷۴
شد گلو سوزتر از خط لب همچون شکرش
قیمتی گشت ازین گردیتیمی گهرش
پسته می گشت نهان در دل شکر دایم
چون نهان شد به خط سبز لب چون شکرش؟
زلف وقت است که به چهره او خال شود
بس که پیچد به خود از غیرت موی کمرش
گر چنین نشو و نما می کند آن تازه نهال
سرو چون سبزه خوابیده شودپی سپرش
حاصلی نیست ازان نخل برومند مرا
تا نصیب لب و دندان که باشد ثمرش
بلبلی راکه به بی برگ و نوایی آموخت
برگ گل ناخن الماس بود بر جگرش
نتوان بست به زنجیر خود آرایان را
نعل طاوس درآتش بود ازبال وپرش
عشق کرده است مرا برسر خوانی مهمان
که زجان سیر شدن هست کمین ما حضرش
گر به گوهر رسد سنگ شکستی سهل است
وای برآن که شکستی رسد از هم گهرش
صائب از بوسه آن لب، دهنی شیرین کن
تانگشته است نهان در پر طوطی شکرش
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شد گلو سوزتر از خط لب همچون شکرش
قیمتی گشت ازین گردیتیمی گهرش
هوش مصنوعی: گلو به تندی خط لب تبدیل شد و مانند شکر به دلیل زیباییاش ارزشمند گشت.
پسته می گشت نهان در دل شکر دایم
چون نهان شد به خط سبز لب چون شکرش؟
هوش مصنوعی: پسته مدام در دل شکر پنهان بود. وقتی که به روی لبها آمد، خانگی رنگ سبز به خود گرفت. حالا ظاهرش چگونه میشود؟
زلف وقت است که به چهره او خال شود
بس که پیچد به خود از غیرت موی کمرش
هوش مصنوعی: زمانی فرارسیده که زیبایی چهره او مثل خال میشود، زیرا زلف او آنقدر به دور خود میپیچد که از حسادت موی کمرش به خود گرفته است.
گر چنین نشو و نما می کند آن تازه نهال
سرو چون سبزه خوابیده شودپی سپرش
هوش مصنوعی: اگر این درخت سرو تازه که در حال رشد است به این شکل ادامه دهد، مانند سبزهای که روی زمین خوابیده، زیر سایهاش خواهد افتاد.
حاصلی نیست ازان نخل برومند مرا
تا نصیب لب و دندان که باشد ثمرش
هوش مصنوعی: ثمر نخل بلند و بارور من هیچ سودی ندارد، چون فقط میخواهم طعم لبها و دندانهایم را بچشم که میوهاش چیست.
بلبلی راکه به بی برگ و نوایی آموخت
برگ گل ناخن الماس بود بر جگرش
هوش مصنوعی: بلبل را به دورانی یاد دادند که در آن نه برگ و نه نوا وجود داشت. در این وضعیت، تنها چیزی که او را تسلی میداد، زیبایی و ظرافت گل بود که بر زخم دلش سایه میافکند.
نتوان بست به زنجیر خود آرایان را
نعل طاوس درآتش بود ازبال وپرش
هوش مصنوعی: آرایشگران و زیبائی طلبان را نمیتوان به زنجیر کشید. مانند این است که نعل طاووس را در آتش بیندازیم، چرا که زیبایی و جثه او به پر و بالش وابسته است.
عشق کرده است مرا برسر خوانی مهمان
که زجان سیر شدن هست کمین ما حضرش
هوش مصنوعی: محبت مرا در جایی مثل مهمانی نشسته است که از زندگی سیر شدن به راحتی در دسترس ماست.
گر به گوهر رسد سنگ شکستی سهل است
وای برآن که شکستی رسد از هم گهرش
هوش مصنوعی: اگر سنگی به جواهر برسد، شکست آن آسان است، اما وای بر کسی که شکستی به جواهرش میرسد.
صائب از بوسه آن لب، دهنی شیرین کن
تانگشته است نهان در پر طوطی شکرش
هوش مصنوعی: به خاطر بوسهای که از آن لب شیرین گرفتهام، دهانم شیرین شده و این لذت در درون من مانند دانهای پنهان است که در منقار طوطی شکر وجود دارد.