غزل شمارهٔ ۴۹۷۲
عندلیبی که به دل هست ز غیرت خارش
نفس صبح قیامت دمد از منقارش
از بهار چمن افروز چه گل خواهد چید؟
می پرستی که نباشد به گرو دستارش
دست از پرورش شاخ امل کوته دار
کاین نهالی است که باشد گره دل بارش
گلشنی را که بود دیده گلچین در پی
مژه بر هم نزند خار سر دیوارش
حاصل نعمت دنیا همه زرق است و فریب
این درختی است که پوچ است سراسر بارش
کیست امروز درین باغ بغیر از صائب ؟
عندلیبی که چکد خون دل از منقارش
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عندلیبی که به دل هست ز غیرت خارش
نفس صبح قیامت دمد از منقارش
هوش مصنوعی: پرندهای که در دل من جا دارد، در روز قیامت با غیرت و شجاعت خود، آوازش را به گوش میرساند و از منقار خود بر میآورد.
از بهار چمن افروز چه گل خواهد چید؟
می پرستی که نباشد به گرو دستارش
هوش مصنوعی: از بهار و شکوفایی چمن، چه گلهایی میتواند بچیند؟ این میپرستی که حتی دستمالش هم به کسی وابسته نیست.
دست از پرورش شاخ امل کوته دار
کاین نهالی است که باشد گره دل بارش
هوش مصنوعی: دست از تلاش برای پرورش امید و آرزوهای غیرواقعی بردار، زیرا این آرزوها میتوانند به دل انسان آسیب برسانند.
گلشنی را که بود دیده گلچین در پی
مژه بر هم نزند خار سر دیوارش
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و ظرافت نگاه شده است. درختان و گلها در باغی زیبا رشد کردهاند، اما خارهایی در اطراف دیوار وجود دارد که نمیگذارد زیبایی آنها کاملاً نمایان شود. در واقع، زیبایی و زیبایندگان درکنار سختیها و موانع زندگی قرار دارند و ممکن است این موانع مانع از درخشش کامل زیبایی شوند.
حاصل نعمت دنیا همه زرق است و فریب
این درختی است که پوچ است سراسر بارش
هوش مصنوعی: زندگی دنیوی پر از ظواهر فریبنده و ناپایدار است؛ همچون درختی که به نظر پربار میآید، ولی تمام میوههای آن بیارزش و توخالیاند.
کیست امروز درین باغ بغیر از صائب ؟
عندلیبی که چکد خون دل از منقارش
هوش مصنوعی: امروز در این باغ، جز صائب کسی وجود ندارد؛ پرندهای که از دلش خون میچکد و با منقار خود این درد را بیان میکند.