غزل شمارهٔ ۴۹۷۰
برتو دوزخ شده از کثرت عصیان آتش
ورنه در چشم خلیل است گلستان آتش
زلف و خط چهره او را نتواند پوشید
درته دامن شبهاست نمایان آتش
دوزخ از سردی ایام بهشتی شده است
می کند جلوه گل فصل زمستان آتش
گرچه از سنگدلان است،ز خوی تو شده است
چون شرر در جگر سنگ گریزان آتش
دوزخ سوختگان صحبت بی مغزان است
که به فریاد درآید زنیسان آتش
برحذر باش ازان لب چو شود گرم عتاب
طرفه شوری است چو افتد به نمکدان آتش
ژاژ خارا نبود بی سخن پوچ،حیات
می شود از خس و خاشاک فروزان آتش
سرو دودی است که ازآتش گل خاسته است
تا که زد از نفش گرم به بستان آتش ؟
چه کند زخم زبان با جگر سوختگان ؟
خار را گل کند از سینه سوزان آتش
نیست از هیزم تر گریه آتش که شده است
پیش رخسار عرقناک تو گریان آتش
برق با شوخی مژگان تو دامی است به خاک
هست باتندی خوی تو به فرمان آتش
حسن یوسف کند آن روز جهان را روشن
که ز رویش جهد از سیلی اخوان آتش
در ته دامن فانوس گریزد صائب
بس که داغ است ازان چهره خندان آتش
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برتو دوزخ شده از کثرت عصیان آتش
ورنه در چشم خلیل است گلستان آتش
هوش مصنوعی: به خاطر گناهان فراوان، دوزخ برای تو شده است، در حالی که در چشم حضرت ابراهیم (خلیل) آتش میتواند مانند گلستان جلوه کند.
زلف و خط چهره او را نتواند پوشید
درته دامن شبهاست نمایان آتش
هوش مصنوعی: زلف و خط چهره او را نمیتوان پنهان کرد؛ زیرا در انتهای دامن شبها، آتش زیبایی او نمایان است.
دوزخ از سردی ایام بهشتی شده است
می کند جلوه گل فصل زمستان آتش
هوش مصنوعی: جهنم به خاطر سرما و خنکی روزها، بهشتی شده است و در این فضا، گلهای فصل زمستان مانند آتش درخشان و پررنگ دیده میشوند.
گرچه از سنگدلان است،ز خوی تو شده است
چون شرر در جگر سنگ گریزان آتش
هوش مصنوعی: با اینکه او از افرادی بیاحساس و سنگدل است، ولی حالتی از دلنگرانی و سوزش در درونش به وجود آمده که مانند شرر، در دل سنگ مثل آتش میگریزد.
دوزخ سوختگان صحبت بی مغزان است
که به فریاد درآید زنیسان آتش
هوش مصنوعی: دوزخ برای کسانی که سوختهاند، مکانی است که در آن صحبتهای بیمغزان و بیفایده جاری است. اینجا جایی است که آتش بار دیگر به صدا درمیآید و به فریاد و ناله میانجامد.
برحذر باش ازان لب چو شود گرم عتاب
طرفه شوری است چو افتد به نمکدان آتش
هوش مصنوعی: مواظب باش از آن لب که وقتی به عتاب و سرزنش میافتد، جادوگری خاصی دارد. این لب به مانند نمکدان عمل میکند که وقتی آتش به آن میافتد، باعث ایجاد شور و هیجان میشود.
ژاژ خارا نبود بی سخن پوچ،حیات
می شود از خس و خاشاک فروزان آتش
هوش مصنوعی: سخن بیمحتوا و بیفایده ارزش ندارد، زندگی از چیزهای ساده و بیاهمیت همچون علف و زباله شعلهور میشود.
سرو دودی است که ازآتش گل خاسته است
تا که زد از نفش گرم به بستان آتش ؟
هوش مصنوعی: سرو دودی است که از آتش گل به وجود آمده و تا وقتی که نفحهای گرم به باغ زده، مشغول است.
چه کند زخم زبان با جگر سوختگان ؟
خار را گل کند از سینه سوزان آتش
هوش مصنوعی: زخم زبان، دلهای دردکشیده را میآزارد و آتش سوزان در درونشان، میتواند خار را به گل تبدیل کند. یعنی درد و رنج میتواند زیبایی و تحولی عمیق در روح انسان ایجاد کند.
نیست از هیزم تر گریه آتش که شده است
پیش رخسار عرقناک تو گریان آتش
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت تو، آنقدر دلباختهام که مانند آتش میسوزم و اشک میریزم. اشکهای من به شدت سوزانند و گویی آتش را از هیزم قابلتر کردهاند.
برق با شوخی مژگان تو دامی است به خاک
هست باتندی خوی تو به فرمان آتش
هوش مصنوعی: چشمان زلیخای تو همچون برقی درخشان است که قدرت جذب و فریب دارد. اما تندروی و خوی تند تو، به مانند آتش، میتواند دردسرساز باشد و هر لحظه آماده است تا ویرانی به بار آورد.
حسن یوسف کند آن روز جهان را روشن
که ز رویش جهد از سیلی اخوان آتش
هوش مصنوعی: زیبایی یوسف زمانی دنیا را روشن خواهد کرد که بخاطر زیباییاش، بر اثر حسادت برادرانش، آتش حسادت زبانه بکشد.
در ته دامن فانوس گریزد صائب
بس که داغ است ازان چهره خندان آتش
هوش مصنوعی: در انتهای دامن نور، صائب پنهان میشود، زیرا چهره خندان آتش، آنقدر سوزان و گرم است که تحمل آن دشوار است.