گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۶۴

سهی سروی که من دارم نظر بر قد رعنایش
دو عالم چون دو زلف عنبرین افتاده درپایش
خمار و خواب وبیماری و شوخی وسیه مستی
ز یک پیمانه می نوشند می درچشم شهلایش
سخن چندان که می ریزد زچشم اوبه آسانی
به دشواری برون می آید ازلعل شکرخایش
اگر چه سرو دارد در بغل منشور رعنایی
به جای قد خجالت می کشد ازنخل بالایش
به دامان قیامت میکشد دوران حسن او
که خوبی را رهایی نیست ازمژگان گیرایش
ز بار دل به لرزیدن صنوبر راسبک سازد
اگر در بوستان در جلوه آید سرو بالایش
ازان آن سرو سیمین درنظرها سبز می آید
که پیچیده است دود آه عاشق برسراپایش
به آن زندگی چون نسبت جانان کنم صائب
که سیری هست ازجان، نیست سیری ازتماشایش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سهی سروی که من دارم نظر بر قد رعنایش
دو عالم چون دو زلف عنبرین افتاده درپایش
هوش مصنوعی: سروی که من دارم به زیبایی و قدش نگاه می‌کنم، مانند دو زلف خوشبو و طلایی‌ رنگش، دنیا را تحت تأثیر خود قرار داده و به آن جلوه‌ای خاص بخشیده است.
خمار و خواب وبیماری و شوخی وسیه مستی
ز یک پیمانه می نوشند می درچشم شهلایش
هوش مصنوعی: در حالتی مستی و خواب و ناراحتی، در کنار شوخی و بازیگوشی، او تمام اینها را با یک جرعه شراب در چشمان سیاه و زیبايش تجربه می‌کند.
سخن چندان که می ریزد زچشم اوبه آسانی
به دشواری برون می آید ازلعل شکرخایش
هوش مصنوعی: چقدر آسان اشک‌های او از چشمانش می‌ریزد، ولی سخنانش به سختی از گلویش بیرون می‌آید.
اگر چه سرو دارد در بغل منشور رعنایی
به جای قد خجالت می کشد ازنخل بالایش
هوش مصنوعی: اگرچه درخت سرو زیبایی دارد و قد بلند و خوش‌فرمی است، اما به خاطر قامت نخل که بسیار بلندتر است، خود را حقیر و خجالت‌زده حس می‌کند.
به دامان قیامت میکشد دوران حسن او
که خوبی را رهایی نیست ازمژگان گیرایش
هوش مصنوعی: زیبایی او آن‌قدر تاثیرگذار است که در روز قیامت نیز افراد را به خود جذب می‌کند و نمی‌توان از چشمان پرجاذبه‌اش کمک گرفت.
ز بار دل به لرزیدن صنوبر راسبک سازد
اگر در بوستان در جلوه آید سرو بالایش
هوش مصنوعی: اگر در باغ، سروی با زیبایی و شکوه خود ظاهر شود، درخت صنوبر که باری سنگین بر دوش دارد، به لرزه در می‌آید و این سنگینی دل او را سبک می‌کند.
ازان آن سرو سیمین درنظرها سبز می آید
که پیچیده است دود آه عاشق برسراپایش
هوش مصنوعی: سرو زیبای نقره‌ای در نگاه‌ها سبز به نظر می‌رسد، زیرا بوی دود و آه عاشق به دور آن پیچیده شده است.
به آن زندگی چون نسبت جانان کنم صائب
که سیری هست ازجان، نیست سیری ازتماشایش
هوش مصنوعی: به زندگی‌ای که دارم، مانند عشق محبوبم می‌نگرم؛ چرا که از جان خود سیر می‌شوم، اما هیچ‌گاه از تماشای او سیر نخواهم شد.