گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۶۰

به عاشق صید عاشق میکند قد دلارایش
ز طوق قمریان فتراک دارد سرو بالایش
ز مستی گرچه نتواند گرفتن چشم او خودرا
ندارد در گرفتن کوتهی مژگان گیرایش
گلستان کاسه دریوزه سازد لاله و گل را
زتاب می چو گردد شبنم افشان روی زیبایش
عجب دارم به فکر ما خمارآلودگان افتد
پریرویی که از لبهای میگون است صهبایش
نگه دارد خدا از چشم بدآن آتشین رو را
که گل درغنچه می گردد گلاب ازشرم سیمایش
برآرد گو در میخانه ها رامحتسب باگل
که بی می عالمی رامست دارد چشم شهلایش
دهان صورت دیوار راتنگ شکر سازد
درآن محفل که آید در سخن لعل شکر خایش
ز اقبال جنون خورشید رویی در نظر دارم
که مغز صبح رادارد پریشان جوش سودایش
اگر مرد ملامت نیستی از عشق دوری کن
که کوه قاف یک سنگ است ازدامان صحرایش
به ناخن ازرگ الماس جوی خون روان سازد
سبکدستی که ذوق کار باشد کارفرمایش
سپند روی او می گشت صائب خرده جانها
اگر بی پرده می گردید حسن عالم آرایش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به عاشق صید عاشق میکند قد دلارایش
ز طوق قمریان فتراک دارد سرو بالایش
هوش مصنوعی: عشق به عاشق جان می‌بخشد و زیبایی معشوق او را مجذوب می‌کند. قامت زیبای او همچون قناری است که با زنجیر طلا در قفس، حس آزادی و زیبایی را در دل عاشق بیدار می‌کند.
ز مستی گرچه نتواند گرفتن چشم او خودرا
ندارد در گرفتن کوتهی مژگان گیرایش
هوش مصنوعی: هرچند که به خاطر شیدایی و مستی نمی‌توانم به چشمانش دسترسی پیدا کنم، اما او به خاطر کوتاهی مژگانش، خود را در دسترس نشان می‌دهد.
گلستان کاسه دریوزه سازد لاله و گل را
زتاب می چو گردد شبنم افشان روی زیبایش
هوش مصنوعی: در گلستان، کاسه‌ای پر از درخواست و تمنّا می‌سازد. لاله و گل با تابش نور، به شبنم که بر چهره زیبا می‌افتد، می‌بالند.
عجب دارم به فکر ما خمارآلودگان افتد
پریرویی که از لبهای میگون است صهبایش
هوش مصنوعی: تعجب می‌کنم که چطور به فکر ما مست‌ها می‌رسد که این پری زیبا، چه بهشتی است، و نوشیدنی‌اش به شیرینی لب‌هایش است.
نگه دارد خدا از چشم بدآن آتشین رو را
که گل درغنچه می گردد گلاب ازشرم سیمایش
هوش مصنوعی: خداوند از چشم بد این چهره زیبا محافظت کند، زیرا او مانند گلی است که در غنچه می‌ماند و از شرم زیبایی‌اش، گلاب می‌شود.
برآرد گو در میخانه ها رامحتسب باگل
که بی می عالمی رامست دارد چشم شهلایش
هوش مصنوعی: در میخانه‌ها، نگهبان باید با گل به استقبال کسی برود که بی‌شراب هم می‌تواند جهانی را مست و غرق در مستی کند؛ چشمانش با زیبایی خاصش، همه را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
دهان صورت دیوار راتنگ شکر سازد
درآن محفل که آید در سخن لعل شکر خایش
هوش مصنوعی: در فضایی که سخن از زیبایی و شیرینی است، دهان مانند دیواری تنگ و زیبا به نظر می‌رسد، چرا که در آن محفل، صحبت از کلامی دلپذیر و خوشمزه به میان می‌آید.
ز اقبال جنون خورشید رویی در نظر دارم
که مغز صبح رادارد پریشان جوش سودایش
هوش مصنوعی: من به چهره‌ای خورشیدی از سر شوق می‌اندیشم که صبح را با اشتیاق و بی‌قراری خاصی به هم می‌زند.
اگر مرد ملامت نیستی از عشق دوری کن
که کوه قاف یک سنگ است ازدامان صحرایش
هوش مصنوعی: اگر تحمل انتقاد و ملامت را نداری، بهتر است از عشق فاصله بگیری، زیرا در دل عشق، اگرچه به ظاهر زیبا به نظر می‌رسد، ممکن است سختی‌هایی وجود داشته باشد که مانند سنگی در دل کوه قاف هستند.
به ناخن ازرگ الماس جوی خون روان سازد
سبکدستی که ذوق کار باشد کارفرمایش
هوش مصنوعی: خون از رگ الماس با ناخن بیرون می‌آید، در حالی که کسی که به کار خود علاقه‌مند است، با سادگی و مهارت، آثارش را خلق می‌کند.
سپند روی او می گشت صائب خرده جانها
اگر بی پرده می گردید حسن عالم آرایش
هوش مصنوعی: صورت زیبا و دل‌فریب او مانند آتش زنده است و اگر زیبایی‌هایش بدون پوشش و حجاب ظاهر می‌شد، جان‌ها را به شدت تحت تأثیر قرار می‌داد و به آن‌ها آسیب می‌زد.