غزل شمارهٔ ۴۹۵۵
اگر باید درآتش رفت از رخسار گلگونش
به دندان خون خود می گیرم از لبهای میگونش؟
ندارد در هوسناکی گناهی عشق پاک من
به جوش آورد خون بوسه را رخسار گلگونش
مرا در یک نظر چون سرمه گردانید سودایی
بلای آسمانی بود چشم آسمان گونش
به آه سرد من آن شاخ گل سر در نمی آرد
و گرنه هرنسیمی می برد از راه بیرونش
سفال از بوی ریحان غوطه در دریای عنبر زد
همان خشک است مغز عاشقان از خط شبگونش
سفر در خویش کردن بی نیازی بار می آرد
خوشا دیوانه ای کز سینه باشد بر مجنونش
ز عقل خام طینت پختگی جویی، نمی بینی
که در خم جای دارد چون می نارس فلاطونش
ز فیض عشق دارم لاله رویی درنظر صائب
که می چسبد چو داغ لاله بردل خال موزونش
غزل شمارهٔ ۴۹۵۴: به جوش آرد شراب شوق را رخسار گلگونشغزل شمارهٔ ۴۹۵۶: شراب لعل می سازد عرق راروی گلگونش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر باید درآتش رفت از رخسار گلگونش
به دندان خون خود می گیرم از لبهای میگونش؟
هوش مصنوعی: اگر قرار است که در آتش شوم، از زیبایی و طراوت چهره او خوشحالم و از لبهای رنگینش، حتی اگر به بهای خون خودم باشد، لذت میبرم.
ندارد در هوسناکی گناهی عشق پاک من
به جوش آورد خون بوسه را رخسار گلگونش
هوش مصنوعی: عشق خالص من چنان شور و شوقی ایجاد کرده که گناهی در جذابیت و زیبایی او وجود ندارد، و این عشق به اندازهای قوی است که خون بوسه را بر چهرهاش به رنگ گل درآورده است.
مرا در یک نظر چون سرمه گردانید سودایی
بلای آسمانی بود چشم آسمان گونش
هوش مصنوعی: در یک نگاه، دلم را با زیباییهایش پر کرد، و عشقی که از قدرت آسمانی ناشی میشد، چشمان او مانند آسمان بر من تأثیر گذاشت.
به آه سرد من آن شاخ گل سر در نمی آرد
و گرنه هرنسیمی می برد از راه بیرونش
هوش مصنوعی: آه سرد من باعث میشود که آن گل زیبا از گلستان خارج نشود، و اگر نبود این آه، هر نسیمی او را به بیرون میبرد.
سفال از بوی ریحان غوطه در دریای عنبر زد
همان خشک است مغز عاشقان از خط شبگونش
هوش مصنوعی: سفال با عطر ریحان در دریای خوشبو غوطهور است، اما مغز عاشقان همچنان خشک و بیروح از نشانههای شب است.
سفر در خویش کردن بی نیازی بار می آرد
خوشا دیوانه ای کز سینه باشد بر مجنونش
هوش مصنوعی: سفر به درون خود، انسان را از نیازها و وابستگیها آزاد میکند. خوشا به حال کسی که دیوانگیاش از عمق دلش ناشی میشود و به محبوبش، همانگونه که مجنون به لیلیاش، عشق میورزد.
ز عقل خام طینت پختگی جویی، نمی بینی
که در خم جای دارد چون می نارس فلاطونش
هوش مصنوعی: در پی جستوجوی پختگی و کمال از عقل ناپختهای هستی، اما نمیبینی که مانند می نارس در ظرفی جا دارد، همانطور که فلسفهی فلورانس (فلاطون) در آن قرار گرفته است.
ز فیض عشق دارم لاله رویی درنظر صائب
که می چسبد چو داغ لاله بردل خال موزونش
هوش مصنوعی: از محبت عشق، در چشمانم تصویری مانند گل لاله دارم که زیباییاش به دل چسبیده و مانند نشانهای زیبا و موزون بر روی قلبم نقش بسته است.