گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۵۴

به جوش آرد شراب شوق را رخسار گلگونش
گریبان می درد خمیازه از لبهای میگونش
اگر ذوق تماشای خودآن مغرور دریابد
که می آرد دگر از خانه آیینه بیرونش ؟
در آن وادی که من چون سیل فارغبال میگردم
ز چشم آهوان دایم نظر بندست مجنونش
دگر عاشق به شیرین کاری صنعت چه دل بندد؟
که شیرین دهان تیشه فرهاد ازخونش
چنان قالب تهی کرده است صائب ازتماشایش
که همچون صبح صادق برسفیدی می زند خونش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به جوش آرد شراب شوق را رخسار گلگونش
گریبان می درد خمیازه از لبهای میگونش
هوش مصنوعی: شوق و هیجان شراب عشق در چهره زیبای او نمایان است و لب‌هایش با رنگی زیبا، همچون خمیازه‌ای از سر نشاط، تماشایی است.
اگر ذوق تماشای خودآن مغرور دریابد
که می آرد دگر از خانه آیینه بیرونش ؟
هوش مصنوعی: اگر آن عاشق خودپسند لذت تماشای خود را درک کند، دیگر چه دلیلی دارد که از خانه آینه بیرون بیاید؟
در آن وادی که من چون سیل فارغبال میگردم
ز چشم آهوان دایم نظر بندست مجنونش
هوش مصنوعی: در آن سرزمین که من مانند سیل آرام و بی‌خیال حرکت می‌کنم، چشمان آهوان همواره به دنبال مجنونش هستند.
دگر عاشق به شیرین کاری صنعت چه دل بندد؟
که شیرین دهان تیشه فرهاد ازخونش
هوش مصنوعی: عاشق‌ها چگونه می‌توانند به زیبایی‌ها و هنر شیرین‌زبان‌ها دل ببندند، وقتی که شیرین، با لب‌های شیرین خود، دل فرهاد را با درد و خون آغشته کرده است؟
چنان قالب تهی کرده است صائب ازتماشایش
که همچون صبح صادق برسفیدی می زند خونش
هوش مصنوعی: صائب به قدری تحت تأثیر زیبایی محبوبش قرار گرفته است که مانند صبح روشن، رنگ صورتش با خونش، نمایان شده است.

حاشیه ها

1398/11/22 09:01
محسن حیدرزاده جزی

در مصرع دوم بیت ماقبل آخر کلمۀ شد افتاده است :
که شیرین شد دهان تیشۀ فرهاد از خونش