گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۵

نه به چشم و دل تنها نگرانیم ترا
همچو دام از همه اعضا نگرانیم ترا
تو به چندین نظر لطف نبینی در ما
ما به یک دیده ز صد جا نگرانیم ترا
نیست نظاره رخسار تو مخصوص به چشم
از سراپا، به سراپا نگرانیم ترا
پرده چشم سزاوار تماشای تو نیست
از سراپرده دلها نگرانیم ترا
دل همان می تپد از شوق تماشای رخت
گر به صد دیده بینا نگرانیم ترا
فارغیم از هوس سیر خیابان بهشت
تا به آن قامت رعنا نگرانیم ترا
نیست مانع در و دیوار نظربازان را
چون شرر در دل خارا نگرانیم ترا
چه شود گر به نگاهی دل ما شاد کنی؟
ما که از جمله دنیا نگرانیم ترا
نیست در دیده حیرت زده مطلب را راه
ما نه از راه تمنا نگرانیم ترا
دیده از خواب نمالیده روان می گردی
گر بدانی چه قدرها نگرانیم ترا
نرسد دیده بدبین به تو ای وادی عشق
که ز هر آبله پا نگرانیم ترا
هست با فکر تو کیفیت دیگر صائب
نه به املا و به انشا نگرانیم ترا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه به چشم و دل تنها نگرانیم ترا
همچو دام از همه اعضا نگرانیم ترا
هوش مصنوعی: ما فقط به ظاهر و دل نگران تو نیستیم، بلکه به مانند یک دام، از همه وجودت نگرانیم.
تو به چندین نظر لطف نبینی در ما
ما به یک دیده ز صد جا نگرانیم ترا
هوش مصنوعی: تو از دیدگاه‌های مختلف به ما لطفی نمی‌کنی، اما ما به خاطر محبت تو در هر لحظه از صد جا نگران تو هستیم.
نیست نظاره رخسار تو مخصوص به چشم
از سراپا، به سراپا نگرانیم ترا
هوش مصنوعی: نگاه کردن به چهره زیبای تو تنها به چشم‌هام محدود نیست، بلکه از سر تا پا در فکر و خیال تو هستم.
پرده چشم سزاوار تماشای تو نیست
از سراپرده دلها نگرانیم ترا
هوش مصنوعی: چشم‌هایم شایسته دیدن تو نیستند، زیرا اضطراب ما از عمق دل‌هایمان به خاطر توست.
دل همان می تپد از شوق تماشای رخت
گر به صد دیده بینا نگرانیم ترا
هوش مصنوعی: دل به شدت از شوق دیدن تو می‌تپد، حتی اگر صد چشم بینا به تماشای تو خیره شوند.
فارغیم از هوس سیر خیابان بهشت
تا به آن قامت رعنا نگرانیم ترا
هوش مصنوعی: ما بی‌خیال آرزوهای پر از رنگ و لعاب زندگی هستیم، چرا که تنها نگران زیبایی و دلربایی تو هستیم.
نیست مانع در و دیوار نظربازان را
چون شرر در دل خارا نگرانیم ترا
هوش مصنوعی: هیچ مانعی برای دیده‌بانان وجود ندارد؛ آنان همچون جرقه‌ای در دل سنگ سخت، نگران تو هستند.
چه شود گر به نگاهی دل ما شاد کنی؟
ما که از جمله دنیا نگرانیم ترا
هوش مصنوعی: چه اشکالی دارد اگر با یک نگاه ما را خوشحال کنی؟ ما که نگران دنیای خود هستیم، تو را داریم.
نیست در دیده حیرت زده مطلب را راه
ما نه از راه تمنا نگرانیم ترا
هوش مصنوعی: در چشم حیران و متعجبم، هیچ خبری نیست. ما با محبت و خواست، نگران تو هستیم و به راهی که باید برویم، می‌اندیشیم.
دیده از خواب نمالیده روان می گردی
گر بدانی چه قدرها نگرانیم ترا
هوش مصنوعی: اگر چشمانت را از خواب باز کرده‌ای و به راه می‌روی، بهتر است بدانی که ما چه اندازه نگران تو هستیم.
نرسد دیده بدبین به تو ای وادی عشق
که ز هر آبله پا نگرانیم ترا
هوش مصنوعی: چشمان بدبین به تو نمی‌رسند، ای سرزمین عشق، چون هر زخم و مشکلی که داریم، ما هنوز نگران تو هستیم.
هست با فکر تو کیفیت دیگر صائب
نه به املا و به انشا نگرانیم ترا
هوش مصنوعی: با اندیشه تو حالتی متفاوت داریم، صائب، نه به نوشتن و بیان کردن تو نگرانی داریم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۹۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1400/01/03 13:04
Polestar

واقعا عالی آدم حظ میکنه