غزل شمارهٔ ۴۹۴۷
اگر چه می زند آتش به عالم روی تابانش
گلو تر می شود از دیدن سیب زنخدانش
عتاب و نازو دشنامش چه خواهد بود حیرانم
ستمکاری که باشد چین ابرو مد احسانش
گل و شبنم به چشمش روی اشک آلود می آید
نگاه هر که افتاده است بر رخسار خندانش
چه باشد حال ما سرگشتگان در حلقه زلفی
که گوی آسمان سالم نجست از زخم چوگانش
ز حیرت آب چون آیینه برجا خشک می ماند
به هر گلشن که گردد جلوه گر سرو خرامانش
نسیمی را که راه افتد به زلف مشکبار او
شود ناسور داغ لاله زار از گرد جولانش
من آن روزی که نخلش بارور می گشت می گفتم
که خونها در دل عالم کند سیب زنخدانش
به عزم رفتن از گلزار چون قامت برافرازد
گل از بی طاقتی چون خار آویزد به دامانش
چه برخود راست چون فانوس می سازی لباسی را
که هر شب شمع دیگر سر برآرد از گریبانش
به آب زندگانی چهره شوید تازه رخساری
که چون صائب نواسنجی بود درباغ و بستانش
غزل شمارهٔ ۴۹۴۶: درآن محفل که از می برفروزد روی گلفامشغزل شمارهٔ ۴۹۴۸: خوشا قزوین و باغ شاه و گلگشت خیابانش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر چه می زند آتش به عالم روی تابانش
گلو تر می شود از دیدن سیب زنخدانش
هوش مصنوعی: اگرچه زیبایی او مانند آتش به جهان داغی میبخشد، اما با دیدن زیبایی او، دلها نرم و آرام میشود.
عتاب و نازو دشنامش چه خواهد بود حیرانم
ستمکاری که باشد چین ابرو مد احسانش
هوش مصنوعی: من حیرانم که رفتار او چگونه خواهد بود؛ آیا از محبت و نازش خرد میکنم یا از نیش زبان و دشنامش رنج میبرم. او که با ابروهای کمانیش، ستمگری است، آیا در برابر محبتش چیزی جز ستم را میتوان انتظار داشت؟
گل و شبنم به چشمش روی اشک آلود می آید
نگاه هر که افتاده است بر رخسار خندانش
هوش مصنوعی: گل و شبنم در چشمانش حالتی شاداب و اشکآلود دارند و نگاه هر کسی که به صورت خندان او بیفتد، احساس خاصی را منتقل میکند.
چه باشد حال ما سرگشتگان در حلقه زلفی
که گوی آسمان سالم نجست از زخم چوگانش
هوش مصنوعی: حال و روز ما چه خواهد شد، ای سرگردانها، در دایرهٔ زلفی که هیچ ستارهای نتوانسته از آسیبهای تیرگیاش جان سالم به در ببرد.
ز حیرت آب چون آیینه برجا خشک می ماند
به هر گلشن که گردد جلوه گر سرو خرامانش
هوش مصنوعی: آب که از حیرت در مشاهدهی زیبایی سروِ خوشحرکت میماند، مثل آینه خشک و ثابت میشود و هیچ تحرک و نویی از خود نشان نمیدهد، در هر باغ و گلشنی که این سرو زیبا بروز پیدا کند.
نسیمی را که راه افتد به زلف مشکبار او
شود ناسور داغ لاله زار از گرد جولانش
هوش مصنوعی: نسیمی که به سمت موهای خوشبوی او بیفتد، همانند زخم عمیق گلهای لاله میشود که به خاطر حرکت او ایجاد میشود.
من آن روزی که نخلش بارور می گشت می گفتم
که خونها در دل عالم کند سیب زنخدانش
هوش مصنوعی: در روزی که نخل میوهدار میشد، من میگفتم که عشق و احساسات عمیق در دلها جاری میشود.
به عزم رفتن از گلزار چون قامت برافرازد
گل از بی طاقتی چون خار آویزد به دامانش
هوش مصنوعی: وقتی که گل در باغ به زیبایی قد میکشد و سرخم میکند، به خاطر درد و رنجی که دارد، خار به دامانش میچسبد.
چه برخود راست چون فانوس می سازی لباسی را
که هر شب شمع دیگر سر برآرد از گریبانش
هوش مصنوعی: شما مانند فانوس هستید که همیشه با نور جدیدی درخشانتر میشوید. لباسی که میدوزید، هر شب تغییر و نوآوری را از دل خود بیرون میآورد، شمعی تازه و درخشنده که وجود شما را روشنتر میسازد.
به آب زندگانی چهره شوید تازه رخساری
که چون صائب نواسنجی بود درباغ و بستانش
هوش مصنوعی: به کمک آب حیات، چهرهای تازه و شاداب بیافرین که مانند صائب، در باغ و بستان خود زیبا و دلانگیز باشد.