غزل شمارهٔ ۴۹۴۵
چسان گستاخ گیرم بوسه ازلعل می آشامش؟
که رنگ از بوسه خورشید می بازد لب بامش
نماید سرمه را بیهوشدارو نرگس مستش
عرق راچشم قربانی کند رخسار گلفامش
ازان حسن تمام اجزا کسی چون چشم بردارد؟
که دریک کاسه دارد نقل و می چشم چو بادامش
به حرفی چون دهان شکوه مارا نمی بندد؟
لب لعلی که کار بوسه می آید زدشنامش
تمنای رهایی دارم از صیاد بیرحمی
که گیراتربود ازخون ناحق حلقه دامش
به فکر ما خمار آلودگان ساقی کجا افتد؟
که می گردد می نارس ز تمکین کهنه در جامش
سگ لیلی ز آهو صد بیابان است وحشی تر
من مجنون به مشت استخوانی چون کنم رامش ؟
نباشد هرکه راامروز در خاطر غم فردا
شب آدینه اطفال باشد جمله ایامش
غزل شمارهٔ ۴۹۴۴: چسان در بر کشم گستاخ چون پیراهن اندامش؟غزل شمارهٔ ۴۹۴۶: درآن محفل که از می برفروزد روی گلفامش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چسان گستاخ گیرم بوسه ازلعل می آشامش؟
که رنگ از بوسه خورشید می بازد لب بامش
هوش مصنوعی: چطور میتوانم به راحتی از لبهایش بوسهای بگیرم وقتی که رنگ لبهایش به خاطر بوسههای خورشید، تحت تأثیر قرار گرفته است؟
نماید سرمه را بیهوشدارو نرگس مستش
عرق راچشم قربانی کند رخسار گلفامش
هوش مصنوعی: نرگس زیبا، با چشمانش که رنگ سرمه را در خواب دیده، بر روی رخسار گلابی خود عرق میریزد و حالتی مست و مشعشع دارد که توجه همگان را به خود جلب میکند.
ازان حسن تمام اجزا کسی چون چشم بردارد؟
که دریک کاسه دارد نقل و می چشم چو بادامش
هوش مصنوعی: در زیبایی تمام اجزا، آیا کسی میتواند از چشم دور شود؟ چشمی که مانند بادام در ظرفی با نقل و می قرار دارد.
به حرفی چون دهان شکوه مارا نمی بندد؟
لب لعلی که کار بوسه می آید زدشنامش
هوش مصنوعی: آیا کلامی که مانند دهان شکافندهی مار است، میتواند ما را در موقعیتی که شکایت داریم، خاموش کند؟ لبانی که برای بوسیدن مناسب است، نمیتواند به بدگویی و ناسزاگویی روی آورد.
تمنای رهایی دارم از صیاد بیرحمی
که گیراتربود ازخون ناحق حلقه دامش
هوش مصنوعی: من آرزوی آزادی دارم از گرفتار کنندهای سختدل که دامش قویتر از خون بیگناهی است.
به فکر ما خمار آلودگان ساقی کجا افتد؟
که می گردد می نارس ز تمکین کهنه در جامش
هوش مصنوعی: ساقی که برای ما فکر میکند و در حال نشئه است، به کجا میتواند برود؟ چرا که شراب او به خاطر کهنگی و عدم سرزندگی، دیگر تازگی ندارد.
سگ لیلی ز آهو صد بیابان است وحشی تر
من مجنون به مشت استخوانی چون کنم رامش ؟
هوش مصنوعی: سگ لیلی نمایانگر بیابانهای بسیار است و من که مجنون هستم و وحشیتر از آن، چگونه میتوانم او را با یک تکه استخوان آرام کنم؟
نباشد هرکه راامروز در خاطر غم فردا
شب آدینه اطفال باشد جمله ایامش
هوش مصنوعی: هرکس که امروز در ذهنش غم فردا باشد، نمیتواند به شادی و لذت زمان حال بپردازد و ایامش به بطالت خواهد گذشت.