گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۳۹

چه می پرسی ز احوال شرار ما و پروازش
که در یک نقطه طی شد جلوه انجام و آغازش
ازان چون مهر تابان است حسنش از زوال ایمن
که لغزد پای خط ازچهره آیینه پردازش
به جای سبزه گر صبح قیامت از زمین روید
ز تمکین زیرپای خود نبیند حسن طنازش
چو مژگان هر دو عالم رابه هم افکند از شوخی
همان ناخن زند بر یکدگر چشم سخنسازش
پریشان گر شود اجزای مجلس جمع کن دل را
که مطرب می کند شیرازه باز از رشته سازش
یکی باشد خط آزادی و پروانه کشتن
قفس افتاده مرغی راکه رفت از یاد پروازش
چه گل چیند کنار ما زشمع نازک اندامی
که از بال و پر پروانه باشد زحمت گازش
درین یک قطره خون راز عشقش رانگه دارم؟
که تنگی می کند این نه صدف بر گوهر رازش
مگر درخواب بیند وصل گل، کوتاه پروازی
که هم در آشیان خود بود چون چشم، پروازش
لبش راه سخن بسته است بر عاشق، ولی دارد
ز هر مژگان زبانی در دهن چشم سخنسازش
چه خواهد شد سرانجام دل مومین من صائب؟
که خارا سینه کبک است پیش چنگل بازش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه می پرسی ز احوال شرار ما و پروازش
که در یک نقطه طی شد جلوه انجام و آغازش
هوش مصنوعی: چرا درباره حال و آینده ما سوال می‌کنی، در حالی که سرنوشت و ناپایداری‌امان در یک لحظه رقم خورده است و آغاز و پایان زندگی‌مان در هم تنیده شده‌اند؟
ازان چون مهر تابان است حسنش از زوال ایمن
که لغزد پای خط ازچهره آیینه پردازش
هوش مصنوعی: حسن او مانند خورشید درخشان است و به همین دلیل از زوال و نابودی محفوظ است، چرا که زیبایی‌اش آنقدر استوار است که نمی‌تواند حتی خطی روی چهره‌اش بیفتد.
به جای سبزه گر صبح قیامت از زمین روید
ز تمکین زیرپای خود نبیند حسن طنازش
هوش مصنوعی: اگر روز قیامت به جای سبزه از زمین جوانه‌های زیبایی بروید، حسن طناز زیر پاهای خود این زیبایی‌ها را نخواهد دید.
چو مژگان هر دو عالم رابه هم افکند از شوخی
همان ناخن زند بر یکدگر چشم سخنسازش
هوش مصنوعی: چشم‌ها مانند مژگانی هستند که جلوه‌های دو جهان را به یکدیگر متصل می‌کنند و با یک شوخی ساده، همانند ناخنی که بر هم می‌زند، می‌توانند به راحتی همدیگر را تحت تأثیر قرار دهند.
پریشان گر شود اجزای مجلس جمع کن دل را
که مطرب می کند شیرازه باز از رشته سازش
هوش مصنوعی: اگر اجزای مجلس به هم بریزد و بی‌نظم شود، دل خود را جمع کن، زیرا نغمه‌سرای کارش را به خوبی انجام می‌دهد و نظم را به اوضاع برمی‌گرداند.
یکی باشد خط آزادی و پروانه کشتن
قفس افتاده مرغی راکه رفت از یاد پروازش
هوش مصنوعی: خط آزادی باید آن‌قدر قوی باشد که بتواند قفسی را که مرغی در آن گرفتار شده و پروازش را فراموش کرده است، بشکند و او را آزاد کند.
چه گل چیند کنار ما زشمع نازک اندامی
که از بال و پر پروانه باشد زحمت گازش
هوش مصنوعی: چه گل زیبا و لطیفی در کنار ماست از شمعی باریک و ظریف که پروانه برای نزدیک شدن به آن سختی و زحمت می‌کشد.
درین یک قطره خون راز عشقش رانگه دارم؟
که تنگی می کند این نه صدف بر گوهر رازش
هوش مصنوعی: آیا می‌توانم در این یک قطره خون، راز عشق او را نگه‌دارم؟ چون این قطره، مانند صدفی است که به سختی می‌تواند جوهر راز را در خود جا دهد.
مگر درخواب بیند وصل گل، کوتاه پروازی
که هم در آشیان خود بود چون چشم، پروازش
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به کسی که در خواب و خیال به وصال معشوق می‌رسد، حال آنکه پروازش به اندازه‌ای محدود است که فقط می‌تواند در آشیانه خود باشد. همان‌طور که یک پرنده در آشیانه‌اش نمی‌تواند دورتر پرواز کند، او نیز در دنیای واقعی نمی‌تواند به آرزوی خود برسد. حسرت و آرزو در این تصویر به وضوح نمایان است.
لبش راه سخن بسته است بر عاشق، ولی دارد
ز هر مژگان زبانی در دهن چشم سخنسازش
هوش مصنوعی: لبانش اجازه صحبت نکردن را به عاشق می‌دهند، اما هر کدام از مژگانش به نوعی زبان دارند و چشمش با آن‌ها سخن می‌گوید.
چه خواهد شد سرانجام دل مومین من صائب؟
که خارا سینه کبک است پیش چنگل بازش
هوش مصنوعی: دل مومن من، صائب، در نهایت چه سرنوشتی خواهد داشت؟ چرا که در دلش، مانند سینه‌ی کبک، در برابر شکارچی، احساس خطر و اضطراب می‌کند.