گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۳۶

شکارانداز صیادی که من هستم نظر بازش
ز گیرایی نریزد خون صید از چنگل بازش
به صد بی تابی یوسف ز خلوت می دود بیرون
اگر در خانه آیینه گردد عکس دمسازش
ز راه آب چون دزدان رودسرو چمن بیرون
به هر گلشن که گردد جلوه گر سرو سرافرازش
خدا از آفت نزدیکی این ره را نگه دارد
که من کیفیت انجام می یابم ز آغازش
مشو نومید از لطفش به خواری ها که پرتو را
به خاک ار افکند خورشید،با خود می برد بازش
اگر صد بار برخیزد، همان بر خاک بنشیند
به بال دیگران هرکس بود چون تیر پروازش
مگر مژگان گیرایش عنان داری کند، ورنه
نگه می لغزد از رخساره آیینه پردازش
سر سودا ندارد بی نیازیهای او صائب
وگرنه می فروشم من دو عالم رابه یک نازش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شکارانداز صیادی که من هستم نظر بازش
ز گیرایی نریزد خون صید از چنگل بازش
هوش مصنوعی: من شکارچی هستم که نگاه تیزم به شکار باعث می‌شود خون صید از چنگال من بریزد.
به صد بی تابی یوسف ز خلوت می دود بیرون
اگر در خانه آیینه گردد عکس دمسازش
هوش مصنوعی: یوسف با هزاران حسرت و بی‌قراری از تنهایی بیرون می‌آید، اگر در خانه آینه‌ای باشد که تصویر همراهش را نشان بدهد.
ز راه آب چون دزدان رودسرو چمن بیرون
به هر گلشن که گردد جلوه گر سرو سرافرازش
هوش مصنوعی: سرو درختی است که از کنار آب مانند دزدان به باغ‌ها و چمنزارها می‌آید و در هر باغی که خودش را نشان بدهد، زیبایی و شکوه خاصی به آن می‌بخشد.
خدا از آفت نزدیکی این ره را نگه دارد
که من کیفیت انجام می یابم ز آغازش
هوش مصنوعی: خداوند از آسیب‌های ناشی از نزدیک شدن به این مسیر مرا محافظت کند، زیرا من از همان ابتدا در حال تجربه و درک این موجودیت هستم.
مشو نومید از لطفش به خواری ها که پرتو را
به خاک ار افکند خورشید،با خود می برد بازش
هوش مصنوعی: هرگز از رحمت او ناامید نشو، حتی در سختی‌ها و ذلت‌ها، زیرا مانند پرتو نوری که در خاک فرومی‌رود، خورشید دوباره آن را به آسمان بازمی‌گرداند.
اگر صد بار برخیزد، همان بر خاک بنشیند
به بال دیگران هرکس بود چون تیر پروازش
هوش مصنوعی: اگر فردی تلاش کند و چندین بار تلاشش را تکرار کند، در نهایت به همان نقطه اول برمی‌گردد. هر کسی که مانند تیر به سمت هدف می‌پرد، ممکن است به اوج برسد.
مگر مژگان گیرایش عنان داری کند، ورنه
نگه می لغزد از رخساره آیینه پردازش
هوش مصنوعی: آیا مژگان زیبای او می‌تواند کنترل نگاه را در دست بگیرد؟ وگرنه، نگاهی که به چهره‌اش می‌اندازم، همانند تصویری که در آینه می‌بینم، به راحتی از دستم می‌رود.
سر سودا ندارد بی نیازیهای او صائب
وگرنه می فروشم من دو عالم رابه یک نازش
هوش مصنوعی: اگر او به بی نیازی‌هایش نمی‌نازد، من حاضر هستم دو جهان را به خاطر یک نگاهش بفروشم.