گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۳۱

عرق رامی کند بی دست و پا لغزنده رخسارش
دهد از دور شبنم آب، چشم خود ز گلزارش
ز دست رعشه داران ساغر سرشار می ریزد
تراوش می کند خون خوردن از مژگان خونخوارش
به هر گلشن که آن شمشاد قامت درخرام آید
خیابان می کشد چون سروقد ازشوق رفتارش
سفید از گریه شد چون قند بادام سیه چشمان
زخط سبز تاشد پسته ای لعل شکربارش
امان برخیزد از شهری که دزدش باعسس سازد
بلایی شد به خط همدست تا شد خال طرارش
ز روی آتشین خون سمندر را به جوش آرد
ز شکر طوطیان رامی کند دلسرد گفتارش
نظر چون از گل بی خار این گلزار بردارم؟
که چون مژگان دواند ریشه در دل خار دیوارش
شود جای نفس بر شمع تنگ از جوش پروانه
کند گر اقتباس روشنی صائب ز رخسارش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عرق رامی کند بی دست و پا لغزنده رخسارش
دهد از دور شبنم آب، چشم خود ز گلزارش
هوش مصنوعی: شربت عرق، بی‌نیازی و بی‌دست و پا بودن را به تصویر می‌کشد و چهره‌اش را به مانند شبنمی که از دور بر روی گل‌ها می‌درخشد، زیبا و دلربا نشان می‌دهد. این توصیف نشان‌دهندهٔ لطافت و زیبایی ظاهری است که به چشم تماشاگر خود می‌آید.
ز دست رعشه داران ساغر سرشار می ریزد
تراوش می کند خون خوردن از مژگان خونخوارش
هوش مصنوعی: از دست افرادی که دچار لرزش هستند، جام پر از شراب می‌ریزد. خون از چشمان سیاهشان به بیرون می‌تراود، گویی که خون می‌نوشند.
به هر گلشن که آن شمشاد قامت درخرام آید
خیابان می کشد چون سروقد ازشوق رفتارش
هوش مصنوعی: هرجا که آن چنار خوش قامت و زیبای ما به راه می‌رود، خیابان را چون سروقدش از شوق رفتار او پر می‌کند.
سفید از گریه شد چون قند بادام سیه چشمان
زخط سبز تاشد پسته ای لعل شکربارش
هوش مصنوعی: چشم‌های سیاه، در اثر اشک‌ها به رنگ سفید در آمده‌اند، مانند قند بادام. در حالی که درخت پسته، به خاطر برکت‌های شادابی و شیرینی، سرشار از لاله‌های سرخ شده است.
امان برخیزد از شهری که دزدش باعسس سازد
بلایی شد به خط همدست تا شد خال طرارش
هوش مصنوعی: به کمک امان، در این شهر هرگز نخواهیم بود. در اینجا، دزد و نگهبان یکی شده‌اند و به همین دلیل، اوضاع خراب و نابسمان شده است. وقتی که دزدان و نگهبانان همدست شوند، وضع جامعه به شدت دچار مشکل می‌شود.
ز روی آتشین خون سمندر را به جوش آرد
ز شکر طوطیان رامی کند دلسرد گفتارش
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف احساساتی می‌پردازد که به واسطه‌ی زیبایی و جذابیت درون آن ایجاد می‌شود. همچنان که سمندر در آتش زندگی می‌کند و به شادی و جنب و جوش می‌پردازد، ارتباطات و صحبت‌های دلنشین طوطیان نیز می‌تواند برانگیزنده باشد، اما در عین حال ممکن است حالتی را ایجاد کند که از شگفتی و شادابی بکاهد. این معنا نشان‌دهنده‌ی تأثیرات مختلف احساسات و زیبایی‌ها بر روح و روان انسان است.
نظر چون از گل بی خار این گلزار بردارم؟
که چون مژگان دواند ریشه در دل خار دیوارش
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم نگاه خود را از این گلزار بی‌خاری بردارم؟ وقتی که مژگانش ریشه‌اش را در دل خارهای دیوار این گلزار فرو برده است.
شود جای نفس بر شمع تنگ از جوش پروانه
کند گر اقتباس روشنی صائب ز رخسارش
هوش مصنوعی: نفس پروانه به شمع نزدیک می‌شود و از شدت عشق و علاقه‌اش، تنگی جای خود را احساس می‌کند. اگر پروانه بتواند نوری را از چهره محبوبش بگیرد، این عشق و اشتیاق در او به وجود می‌آید.