غزل شمارهٔ ۴۹۲۹
سخن دارد به آب زندگی لعل گهر بارش
زبان بازی به کاکل می کند مژگان خونخوارش
عرق را روی آتشناک او در پرده می سوزد
ز استغنا نمی جوشد به شبنم خون گلزارش
اگر چون بوسه حرف تلخ او شیرین بود، شاید
که در تنگ شکر شبها به روز آورده گفتارش
اگر چه کبک خوشرفتار منت برزمین دارد
به تیغ کوه خود را می زند ازشرم رفتارش
شمارد تیغ زهرآلود سرو بوستانی را
اگر قمری کند نظاره نخل شکر بارش
(عجب دارم به فکر کار بی پرگارمن افتد
که غیر ازدلبری صدا کاردارد چشم پرکارش)
مرا سرگشته دارد گرد عالم آب رفتاری
که نتوان ازلطافت دید در آیینه رخسارش
زچشم بد خدا این باغ و بستان رانگه دارد!
که پنهان است درگل تابه گردن خار دیوارش
نوا سنجی که گلبن گوش برفریاد او باشد
شود چون پسته خندان در حریم بیضه منقارش
ز بی برگی ز کنج آشیان سر برنمی آرد
اگر چه عندلیبی نیست چون صائب به گلزارش
غزل شمارهٔ ۴۹۲۸: نمی تابد ز آتش روی، خط عنبر آلودشغزل شمارهٔ ۴۹۳۰: همان یوسف که مصر آمد به تنگ از بس خریدارش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سخن دارد به آب زندگی لعل گهر بارش
زبان بازی به کاکل می کند مژگان خونخوارش
هوش مصنوعی: آب زندگی که از آن سخن میگوید، همچون لعل گرانبها است و زیباییهای آن از بازی کردن با موهایش پیدا است. مژگان او مانند خنجر، قدرت و جذابیت خاصی دارد.
عرق را روی آتشناک او در پرده می سوزد
ز استغنا نمی جوشد به شبنم خون گلزارش
هوش مصنوعی: عرق از حرارت او در پرده میسوزد و به خاطر بینیازیاش، شبنم خون گلزارش را به وجود نمیآورد.
اگر چون بوسه حرف تلخ او شیرین بود، شاید
که در تنگ شکر شبها به روز آورده گفتارش
هوش مصنوعی: اگر حرف تلخ او به اندازه یک بوسه شیرین باشد، ممکن است که در شبهای تنگ و سخت، او روز را با گفتارش شیرین کند.
اگر چه کبک خوشرفتار منت برزمین دارد
به تیغ کوه خود را می زند ازشرم رفتارش
هوش مصنوعی: هرچند کبک که پرندهای زیبا و خوشرفتار است، بر روی زمین مقام و ارزشی دارد، اما از سر شرم از رفتار خود، خود را به تیغ کوه میزند.
شمارد تیغ زهرآلود سرو بوستانی را
اگر قمری کند نظاره نخل شکر بارش
هوش مصنوعی: اگر پرندهای، تیغهای زهرآلود و تیز درخت سرو را ببیند، آن وقت به نخل شیرین مینگرد و زیباییاش را تحسین میکند.
(عجب دارم به فکر کار بی پرگارمن افتد
که غیر ازدلبری صدا کاردارد چشم پرکارش)
هوش مصنوعی: شگفتا که چگونه در فکر کار و فعالیت میافتم، در حالی که تنها جذابیت و زیبایی معشوق من را مجذوب خود کرده است و چشمش کارهایی غیر از عشق و زیبایی انجام میدهد.
مرا سرگشته دارد گرد عالم آب رفتاری
که نتوان ازلطافت دید در آیینه رخسارش
هوش مصنوعی: من را در دنیا به جستجو وادار کرده است، چون رفتار آب چون لطافتی است که نمیتوان در آئینه چهرهاش را دید.
زچشم بد خدا این باغ و بستان رانگه دارد!
که پنهان است درگل تابه گردن خار دیوارش
هوش مصنوعی: خداوند به دور از چشم حسد و بدی، این باغ و بستان را حفظ کند! چرا که زیباییهای آن در گلها پنهان شده و حتی تا دیوارههایش، خارها وجود دارد.
نوا سنجی که گلبن گوش برفریاد او باشد
شود چون پسته خندان در حریم بیضه منقارش
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به طرز زیبایی از صدای پرندهای صحبت میکند که در باغ گلها آواز میخواند و این آواز به قدری شگفتانگیز است که میتواند شادی و سرزندگی را به ارمغان بیاورد. پرندهای که در حال آواز خواندن است، مانند پستهای است که درون پوست خود لبخند به لب دارد و در جایی امن و زیبا قرار دارد. به عبارت دیگر، این تصویر به نوعی نشاندهنده لذت و تازگی زندگی در فضایی پر از زیبایی و خوشحالی است.
ز بی برگی ز کنج آشیان سر برنمی آرد
اگر چه عندلیبی نیست چون صائب به گلزارش
هوش مصنوعی: پرندهای که دمی در آشیانهاش بیبرگ و خالی است، هرگز سرش را بیرون نمیآورد، حتی اگر گلی در باغش نباشد، چون صائب.