گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۲۸

نمی تابد ز آتش روی، خط عنبر آلودش
چه شمع است این که چون پروانه گردد گرد سردودش
تماشای گل و شبنم گوارا باد بربلبل
که بوی گل نمی ارزد به روی گریه آلودش
خدا از وعده دور و دراز او نگه دارد!
که دارد وعده بافردای محشر وعده زودش
جهان پرتیر و شمشیرست و من پیراهنی دارم
که تارش رشته جان است و جسم ناتوان پودش
سپند شوخ چشمی نذر آتش کرده ام صائب
که خواهد چشم مجمرروشنایی یافت ازدودش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نمی تابد ز آتش روی، خط عنبر آلودش
چه شمع است این که چون پروانه گردد گرد سردودش
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و جذابیت چهره کسی اشاره شده است که به خاطر آتش عشق، درخشانی و جذابیتش کمتر نمایان می‌شود. اشاراتی به شمع و پروانه نیز وجود دارد که نشان‌دهنده تأثیرات عشق و جاذبه‌هاست. در واقع، این تصویر به تلاطم احساسات و زیبایی‌های درونی اشاره دارد که گاه به سختی قابل مشاهده‌اند.
تماشای گل و شبنم گوارا باد بربلبل
که بوی گل نمی ارزد به روی گریه آلودش
هوش مصنوعی: نگاه کردن به گل و شبنم خوشایند است، اما برای بلبل، بوی گل ارزش کمتری دارد وقتی که چهره‌اش غمگین و پرآب است.
خدا از وعده دور و دراز او نگه دارد!
که دارد وعده بافردای محشر وعده زودش
هوش مصنوعی: خداوند ما را از وعده‌های طولانی و بی‌عمل دور نگه دارد، چرا که خود او به ما وعده‌ی روز قیامت و حساب و کتاب را داده است.
جهان پرتیر و شمشیرست و من پیراهنی دارم
که تارش رشته جان است و جسم ناتوان پودش
هوش مصنوعی: دنیا پر از جنگ و درگیری است و من پیراهنی دارم که تارهای آن از جانم بافته شده و جسم ناتوانم، خود پود آن پیراهن است.
سپند شوخ چشمی نذر آتش کرده ام صائب
که خواهد چشم مجمرروشنایی یافت ازدودش
هوش مصنوعی: من به خاطر سپند شوخ‌چشمی نذر آتش کرده‌ام، صائب؛ که چشم من با آن دودی که از آتش برمی‌خیزد، به نور و روشنی خواهد رسید.