گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۲۷

نشد روشن چراغم از عذار آتش اندودش
مگر چشمی دهم درموسم خط آب ازدودش
اجابتهاست درطالع دعای دامن شب را
یکی صد شد امید من زخط عنبر آلودش
دل سنگش کجا برتشنه دیدار می سوزد؟
سبکدستی که برمی آید از آیینه مقصودش
به دوری از حریم اونشد قطع امید من
که برگردد به محفل شمع، چون خامش کنی زودش
ز احسان نهانی جان سایل تازه می گردد
خوشا زخمی که سازد خنده پنهان نمکسودش
مدان چون تنگدستان جهان محتاج عاشق را
که یاد از بی نیازی می دهد روی زر اندودش
مزن مهر خموشی بر دهن آتش زبانان را
کز این روزن برآید دود چون سازند مسدودش
بر همن ازحضور بت دل آسوده ای دارد
نباشد دل به جان آن راکه درغیب است معبودش
چه بگشاید ز خلق سفله صائب، ما و درگاهی
که هر موری سلیمان می شود از سفره جودش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نشد روشن چراغم از عذار آتش اندودش
مگر چشمی دهم درموسم خط آب ازدودش
هوش مصنوعی: چراغ من به خاطر چهره آتشین او روشن نشد، مگر اینکه چشمی را در زمان خط آب از دود او بدهم.
اجابتهاست درطالع دعای دامن شب را
یکی صد شد امید من زخط عنبر آلودش
هوش مصنوعی: در شب دامن او دعاهایی وجود دارد که به من امید می‌دهد. من با خیالاتی که از خطی معطر مانند عنبر در دلم دارم، به آینده‌ام خوشبین هستم.
دل سنگش کجا برتشنه دیدار می سوزد؟
سبکدستی که برمی آید از آیینه مقصودش
هوش مصنوعی: دل سخت او کجا می‌تواند در انتظار دیدار بسوزد؟ سهل‌انگاری او برمی‌خیزد چون از آیینه‌ای خواسته‌اش را می‌بیند.
به دوری از حریم اونشد قطع امید من
که برگردد به محفل شمع، چون خامش کنی زودش
هوش مصنوعی: از هجران و دوری او ناامید نمی‌شوم، زیرا وقتی شمع را خاموش کنی، باز هم می‌تواند به محفل برگردد.
ز احسان نهانی جان سایل تازه می گردد
خوشا زخمی که سازد خنده پنهان نمکسودش
هوش مصنوعی: از خوبی‌های پنهانی، روح کسانی که درخواست کمک می‌کنند، جوانه می‌زند و این بسیار خوشایند است. چه زیباست زخم‌هایی که باعث می‌شوند لبخندهای ناپیدا به وجود بیایند.
مدان چون تنگدستان جهان محتاج عاشق را
که یاد از بی نیازی می دهد روی زر اندودش
هوش مصنوعی: برای کسانی که از عشق و نیازمندی آگاه نیستند، نباید گمان کرد که عاشقانی که به عشق و بی نیازی فکر می‌کنند، فقط به ظاهر ثروت و زیبایی علاقه دارند. در واقع، این عشق و نیاز به انسانیت و عمق درونی می‌انجامد و ظواهر نمی‌توانند این عشق را تحت تأثیر قرار دهند.
مزن مهر خموشی بر دهن آتش زبانان را
کز این روزن برآید دود چون سازند مسدودش
هوش مصنوعی: سکوت و خاموشی را بر دهن افرادی که زبان تند و آتشین دارند، نگذارید، زیرا از این شکاف دود و بخار بیرون می‌آید و آنها راهی برای بازگشت نخواهند داشت.
بر همن ازحضور بت دل آسوده ای دارد
نباشد دل به جان آن راکه درغیب است معبودش
هوش مصنوعی: کسی که معشوقش در دسترس نیست و عشق او را در دل دارد، نمی‌تواند به راحتی و بدون دل‌نگرانی زندگی کند. برعکس، کسی که معشوقش را در کنار خود می‌بیند، می‌تواند با آرامش خاطر زندگی کند.
چه بگشاید ز خلق سفله صائب، ما و درگاهی
که هر موری سلیمان می شود از سفره جودش
هوش مصنوعی: صائب از این که انسان‌های معمولی چه چیزهایی ممکن است به دست آورند، تعجب می‌کند. ما در جایی هستیم که هر موری می‌تواند به لطف generosity و بخشش پروردگار، به مقام سلیمان برسد.