گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۰

خون ما گر سبب چهره آل است ترا
در قدح ریز که چون شیر حلال است ترا
بر مدار از سر ما سایه که چون مهر بلند
سایه چون کم شود، آغاز زوال است ترا
خاک در دیده آیینه خودبینی زن
تا بدانی که چه مقدار جمال است ترا
جوهر از صافی آیینه حجاب تو شده است
ای که از حسن، نظر بر خط و خال است ترا
بی زبانی نکند آب گهر را خس پوش
می شود ظاهر اگر زان که کمال است ترا
خم چوگان ترا گوی سعادت نقدست
سر اندیشه اگر در ته بال است ترا
نیست جز خشم و تو از جهل برون می فکنی
لقمه تلخ نمایی که حلال است ترا
چون لب کاسه دریوزه ز کوته نظری
حاصل از نطق همین حرف سؤال است ترا
از تواضع قد خم گشته خود راست کنی
گر تمنای تمامی چو هلال است ترا
در گذر صائب از اسباب، کز این عبرتگاه
هر چه با خود نتوان برد، وبال است ترا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خون ما گر سبب چهره آل است ترا
در قدح ریز که چون شیر حلال است ترا
هوش مصنوعی: اگر خون ما باعث رنگ و چهره آل است، تو را در جام بریز که چون شیر حلال است.
بر مدار از سر ما سایه که چون مهر بلند
سایه چون کم شود، آغاز زوال است ترا
هوش مصنوعی: در اطراف ما سایه‌ای وجود دارد که به اندازه‌ی خورشید بلندی و روشنی دارد. اما زمانی که این سایه کم شود، نشانه‌ی آغاز زوال و کاهش است. پس باید مراقب باشیم که این سایه از ما دور نشود.
خاک در دیده آیینه خودبینی زن
تا بدانی که چه مقدار جمال است ترا
هوش مصنوعی: خاک را به چشم آیینه خودبینی زن بریز تا بفهمی چقدر زیبایی در وجود توست.
جوهر از صافی آیینه حجاب تو شده است
ای که از حسن، نظر بر خط و خال است ترا
هوش مصنوعی: تو که زیبایی‌ات موجب تحسین است، هر چند که چهره‌ات را از طریق آینه می‌بینیم، اما درواقع، زیبایی و جواهر وجودت زیر لایه‌ای از حجاب رنج می‌برد.
بی زبانی نکند آب گهر را خس پوش
می شود ظاهر اگر زان که کمال است ترا
هوش مصنوعی: بی زبانی نمی‌تواند به گوهر آب لطمه‌ای بزند، زیرا اگر پوشیده بماند، زیبایی و کمال آن نمایان نمی‌شود.
خم چوگان ترا گوی سعادت نقدست
سر اندیشه اگر در ته بال است ترا
هوش مصنوعی: تو همچون چوبه‌ی میله‌ای در بازی چوگان هستی که گوی سعادت به هنگام فکر و اندیشه در پایین تو قرار دارد. اگر ذهنت به درستی تمرکز کند، می‌توانی به خوشبختی دست یابی.
نیست جز خشم و تو از جهل برون می فکنی
لقمه تلخ نمایی که حلال است ترا
هوش مصنوعی: غضب و خشم وجود دارد و تو به خاطر نادانی‌ات، چیزی را که حلال و مناسب است، تلخ و نامطلوب می‌نمایی.
چون لب کاسه دریوزه ز کوته نظری
حاصل از نطق همین حرف سؤال است ترا
هوش مصنوعی: وقتی لب کاسه از تنگ‌نظری بریده می‌شود، نتیجه‌ای جز همین سؤال که تو می‌پرسی، نخواهد داشت.
از تواضع قد خم گشته خود راست کنی
گر تمنای تمامی چو هلال است ترا
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به دیگران احترام بگذاری و خود را پایین بیاوری، باید قد خود را راست نگه‌داری؛ زیرا خواسته تو مانند هاله‌ای است که در آسمان می‌درخشد.
در گذر صائب از اسباب، کز این عبرتگاه
هر چه با خود نتوان برد، وبال است ترا
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، اگر به چیزهایی که با خود نمی‌توانی ببری فکر کنی، می‌فهمی که آن‌ها تنها بار سنگینی هستند بر دوش تو، و باید از آن‌ها درس عبرت بیاموزی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۹۰ به خوانش عندلیب